سرمایه در گردش مبالغی است که در دارایی های جاری سرمایه گذاری می شود.
خالص سرمایه در گردش برابر است با دارایی جاری منهای بدهی جاری.
مدیریت سرمایه در گردش عبارتست از تعیین مقدار و ترکیب منابع و مصارف
سرمایه در گردش به نحوی که موجب افزایش ثروت سهامداران گردد.
منابع و مصارف سرمایه در گردش؛ دارایی های جاری شامل وجوه نقد (صندوق و
بانک)، اوراق بهادار قابل فروش، حساب های دریافتنی، موجودی کالا، پیش پرداخت ها و
سایر اقلام دارایی های جاری است. قسمت عمده ای از دارایی های جاری از محل بدهی های
جاری (حساب های پرداختنی و وام های کوتاه مدت) تأمین می گردد. و قسمتی نیز ممکن از
محل بدهی های بلندمدت یا حقوق صاحبان سهام تأمین گردد.
چرخش وجه نقد:
چرخه وجه نقد یا دوره گردش وجه نقد عبارتست از دوره ای که طی آن از شرکت
پول خارج می شود (پرداخت وجوه بابت بدهی که از خرید نسیه مواد اولیه ایجاد شده) تا
زمای که پول به شرکت بر می گردد (دریافت از بدهکاران بابت وصول بهای کالای فروش
رفته) یعنی شرکت مواد اولیه خریداری می کند (نسیه) پس از مدتی وجوه آن پرداخت می
شود، مواد اولیه مزبور به کالا تولید شده، کالای تولید شده مدتی در انبار می ماند و
سپس فروخته خواهد شد و پس از مدتی مطالبات مزبور وصول می گردد. دوره گردش وجه نقد
فاصله زمانی بین پرداخت بدهی تا وصول مطالبات است.
دوره گردش وجوه نقد را می توان به صورت زیر فرموله کرد:


عوامل مؤثر بر سرمایه در گردش عبارتست از: دوره گردش وجه نقد ؛ حجم فروش
کالا .
هر چه دوره گردش وجه نقد زیاد تر باشد و یا حجم فروش کالا افزایش یابد، سرمایه
در گردش بیشتری مورد نیاز است.
استراتژی های سرمایه در گردش:
مدیران می توانند با انتخاب استراتژی های مختلف میزان نقدینگی شرکت را
تحت تأثیر قرار دهند. معیار تفاوت این استراتژی ها ریسک و بازده است. یعنی در
زمینه دارایی جاری می تواند استراتژی محافظه کارانه یا جسورانه را به کار بست و در
زمینه بدهی جاری می توان یکی از دو استراتژی محافظه کارانه یا جسورانه را انتخاب
نمود. استراتژی های سرمایه در گردش به دو قسمت تقسیم می شوند:
الف) استراتژی های دارای جاری:
1) استراتژی محافظه کارانه (در مدیریت دارایی جاری): ویژگی این استراتژی
عبارتست از نگهداری زیاد دارایی جاری (وجه نقد و موجودی کالا). نتیجه این استراتژی
این است که چون وجه نقد و موجودی کالا زیاد نگهداری می شود هزینه بیشتری به شرکت
تحمیل شده و بازده کاهش می یابد، اما از سوی دیگر ریسک از دست دادن مشتری یا نداشتن
موجودی نقد نیز به حداقل می رسد.
2) استراتژی جسورانه (در مدیریت دارایی جاری): ویژگی این استراتژی
نگهداری کمتر دارایی جاری است. نتیجه این استراتژی آن است که چون موجودی کالا و
وجه نقد کم نگهداری می شوند هزینه های مربوطه کمتر و بازدهی افزایش می یابد. اما
ریسک از دست دادن مشتری یا اختلال در تولید و عدم پرداخت به موقع بدهی ها افزایش
می یابد.
ب) استراتژی های بدهی جاری:
1) استراتژی محافظه کارانه (در مدیریت بدهی جاری): ویژگی این استراتژی
این است که سعی می شود در ساختار سرمایه شرکت، کمتر از وام های کوتاه مدت و بیشتر
از وام های بلندمدت استفاده شود و اگر بخواهند خیلی محافظه کارانه عمل کنند از
منابع تأمین مالی «حقوق صاحبان سهام» استفاده می کنند. نتیجه این استراتژی آن است
که چون از منابع بلندمدت استفاده می شود ریسک عدم پرداخت به موقع بدهی و یا ریسک
ورشکستگی به حداقل می رسد. از سوی دیگر چون از بدهی بلندمدت و حقوق صاحبان سهام
استفاده شده متوسط هزینه سرمایه شرکت افزایش و نرخ بازده سهامداران کاهش می یابد.
2) استراتژی جسورانه (در مدیریت بدهی جاری): ویژگی این استراتژی استفاده
بیشتر از وام های کوتاه مدت است و سعی می کند جهت تأمین دارایی های ثابت از وام
های کوتاه مدت استفاده کند، نتیجه این استراتژی این است که به خاطر استفاده زیاد
از وام های کوتاه مدت، ریسک عدم پرداخت به موقع بدهی افزایش خواهد یافت، از سوی
دیگر هزینه های کمتری از این بابت پرداخت کرده و بازدهی شرکت را افزایش می دهد.
سیاست مطلوب در مدیریت سرمایه در گردش:

مدیریت بدهی های جاری:
منابع مالی کوتاه مدت شامل: بستانکاران تجاری ؛ اوراق تجاری (اوراق قرضه
کوتاه مدت ؛ وام بانکی ؛ تهیه وجوه از طریق فروش حساب های دریافتنی ؛ وثیقه قرار
دادن موجودی کالا برای گرفتن وام های کوتاه مدت.
جهت تأمین مالی از یک روش استفاده نمی شود بلکه پیوسته ترکیبی از این
منابع به کار گرفته می شود.
اعتبارات تجاری:
شرکت ها با استفاده از اعتبارات تجاری اقدام به خرید نسیه کالا نموده و
به این وسیله بدهی تجاری به وجود می آید.
شرایط اعتبار: در اعتبارات تجاری موارد زیر باید مشخص شود: زمان شروع
دوره اعتبار ؛ مدت زمانی که در طی آن باید بدهی پرداخت شود ؛ تخفیف نقدی و زمانی
که می توان از این تخفیف استفاده نمود.
تخفیف نقدی: گاهش اوقات فروشندگان به خریدانی که زودتر اقدام به پرداخت
بدهی کنند تخفیف می دهند و چنین شرط می کنند مثلاً «10/2 خالص 30» یعنی فروش نسیته
30 روزه اگر تا 10 روز بدهی پرداخت شود از 2 درصدتخفیف برخودار می شود.
هزینه عدم استفاده از تخفیف: در صورتی که در شرط اعتبار تجاری قید شود که
خریدار در صورت پرداخت به موقع می تواند a درصد تخفیف بگیرد و شرکت به
علت عدم پرداخت به موقع از تخفیف محروم شود عملاً پذیرفتن نوعی هزینه تأمین مالی
است. هزینه تأمین مالی مربوط به عدم استفاده از تخفیف نقدی بر حسب نرخ بهره سالانه
به طریق زیر محاسبه می شود:

i : درصد تخفیف نقدی ؛ n : زمان پرداخت صورت حساب ؛ d : دوره ای که مشمول تخفیف می گردد.
اوراق تجاری (اوراق قرضه کوتاه مدت): معمولاً شرکت های غیرمالی از این
اوراق استفاده می کنند. شرکت هایی که در این اوراق سرمایه گذاری می کنند مانند
شرکت های بیمه، صندوق های مشترک سرمایه گذاری و صندوق های بازنشستگی می باشند. این
اوراق توسط مؤسسات مربوط درجه بندی می شوند.
موارد استفاده اوراق تجاری عبارتند از: تأمین مالی برای نیازهای مالی و
فصلی ؛ تأمین مالی برای سرمایه در گردش دائمی ؛ استفاده از این اوراق برای زمانی
که نیاز به تأمین مالی بلندکدت است بنا به دلائلی امکان تأمین مالی بلندمدت به
صرفه نیست ؛ به جای استفاده از وام های بانکی.
اوراق تجاری به عنوان یکی از ابزارهای تأمین مالی است زیرا:
1) شرکت های منتشر کننده این اوراق هیچ گونه وثیقه ای نمی دهد.
2) می توان زمان بازپرداخت آن را با توان پرداخت شرکت انتشار دهنده منطبق
نمود.
3) هزینه انتشار این اوراق در مقایسه با هزینه مربوط به وام های کوتاه
مدت کمتر است.
4) زمانی که بانک ها سیاست اعتباری انقباضی را اتخاذ می کنند یعنی کمتر
تمایل به پرداخت وام دارند یکی از راه های خوب تأمین مالی است.
البته با همه این محاسن، محدودیت هایی هم دراین روش وجود دارد که مهمترین
آن این است که شرکت نتواند اوراق منتشره را به موقع بفروشد (شرکت از اطمینان لازم
نسبت به بازپرداخت بدهی برخودار باشد).
وام بانکی:
وام های کوتاه مدت بدون تضمین: یکی ازراه های تأمین مالی استفاده از وام
های کوتاه مدت است. وام های کوتاه مدت که بانک های تجاری بهمشتریان خود می دهند سه
نوع اند:
الف) حد اعتباری: حد اعتباری یک نوع قراردادی است که بین شرکت و بانک
تجاری با میزان مشخصی وام برای مدت مشخصی. در این نوع قرارداد بانک خود را ملزم به
پرداخت وام نمی کند بلکه بستگی به وضعیت صورت های مالی شرکت دارد که از چه درجه
مطلوبیتی برخودار است.
ب) اعتبار در حساب جاری: طبق این قراردادها بانک ها به برخی از مشتریان
خود اعتبارات خاصی می دهند و شرکت ها هر زمان می توانند تقاضای وام نموده و به هر
میزان از اعتبارات خود استفاده کنند و هر وقت میسر بود در محدوده زمانی تعیین شده
آن را پرداخت کنند.
ج) مانده جبرانی: شرکت ها اگر بخواهند وام به صورت اعتبار در حساب جاری
بگیرند باید یک حداقل مانده در حسابی بددون بهره نزد بانک نگه دارند. مانده جبرانی
به صورت های زیر ایجاد می شود:
درصدی از حد اعتباری: گیرنده وام درصدی از وام توافق شده را در حساب خود
نزد بانک نگه دارد، این مبلغ تا آخرین روز استفاده از وام نزد بانک نگه داری خواهد
شد.
درصدی از میزان وام استفاده شده: وام گیرنده باید متناسب با وام مانده
جبرانی نگه دارد.
مانده جبرانی موجب افزایش نرخ بهره مؤثر خواهد شد. زمانی نرخ بهره مؤثر
وام (از نوع اعتبار در حساب جاری) افزایش خواهد یافت که شرکتی وام بگیرد و مجبور
شود از مانده جبرانی استفاده کند. نرخ بهره مؤثر وام مساوی است با بهره وام تقسیم
بر خالص مبلغ وام پس از کسر مانده جبرانی.
نرخ بهره مؤثر تابع متغیرهای زیر است:نرخ بهره اسمی ؛ تعداد دوره زمانی ؛
مبلغی که وام گیرنده از وام مورد توافق برداشت می کند ؛ میزان مانده جبرانی ؛
درصدی از وام که به عنوان مانده جبرانی باید در حساب جاری باقی بماند.
تأمین مالی از محل حساب های دریافتنی:
گرو گذاردن یا وثیقه قرار دادن بعضی از دارایی ها طریقه دیگری برای تأمین
مالی است. شرکت ها می توانند موجودی کالا و یا حساب های دریافتنی را وثیقه قرار
داده و وام بگیرند و یا می توانند اسناد یا حساب های دریافتنی را به سازمان های
مالی بفروشند.
وام های که با وثیقه قرار دادن حساب های دریافتنی پرداخت می شوند دارای
شرایط زیر اند: مؤسسه وام دهنده هیچ ریسکی را نمی پذیرد و در صورت سوخت حساب های
دریافتنی وام گیرنده باید بدهی وام را بپردازد ؛ وام دهنده هیچ مسئولیتی در برابر
وصول مطالبات ندارد ؛ وام گیرنده ممکن است شرکتی که مدیون است و حساب های او در
وثیقه قرار گرفته است را مطلع کند یا خیر ؛ همیشه نرخ بهره مؤثر این گونه وام ها
بیش از حداقل بهره بانک است.
معمولاً بانک های وام دهنده حساب های دریافتنی را بررسی نموده، پس از
پذیرش اسناد و کسر درصد تخفیفات نقدی و تعدیل حساب های دریافتنی مبلغ قابل پرداخت
را تعیین می کنند.
شرکت هایی که اقدام به گرفتن وام از طریق گرو گذاردن حساب های دریافتنی
می نمایند معمولاً دارای ویژگی های زیر اند: شرکت های جدید التأسیس ؛ شرکت هایی که
به سرعت رشد می کنند و برای تأمین فروش های خود به پول نیاز دارند ؛ شرکت هایی که
با کمبود سرمایه در گردش روبرو شده و نمی توانند از طریق دیگر مانند رضه اوراق
تجاری وام بگیرند.
واگذار حساب های دریافتنی: یکی دیگر از روش های تأمین مالی فروش حساب های
دریافتنی است. بانک یا سازمانی که این اوراق را خریداری می کند عامل نام دارد که
تمام ریسک های مربوط به وصول مطالبات را به عهده می گیرد و تعهد می کند حداکثر تا
پایان موعد مقرر (سررسید حساب های دریافتنی) وجوه آن را به شرکت واگذارنده
بپردازد. سازمان خریدارف برگشت از فروش و تخفیفات را نمی پذیرد، بلکه شرکت فروشنده
حساب های دریافتنی مبلغی مثلاً معادل 10 % از حساب های دریافتنی را به عنوان ذخیره
در نظر می گیرد و در صورت برگشت کالا از محل ذخیره اقدام می کند و پس از انتقضای
زمان وصول مطالبات این ذخیره به شرکت واگذارنده پرداخت می شود. سازمان خریدار پس
از کسر کمیسیون عمل عاملیت، بقیه وجوه را به شرکت واگذارنده می پردازد.شرکت
واگذارنده می تواند قبل از موعد مقرر وجوه را دریافت کند. در این صورت بانک خریدار
مبلغی را از اصل کسر نموده و الباقی را به عنوان پیش دریافت به شرکت پرداخت می
کند.
تأمین مالی با وثیقه قرار دادن موجودی کالا:
در این روش برای دریافت وام، موجودی کالا به عنوان وثیقه نزد بانک قرار
داده می شود. این روش پس از روش حساب های دریافتنی در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
ارزش موجودی کالایی که وثیقه قرار می گیرد بر اساس بهای تمام شده حساب می شود.
ویژگی های موجودی کالای مورد وثیقه عبارتند از:
نوع کالا ؛ قابلیت فروش ؛ دوام کالا.
موجودی کالا شامل مواد اولیه، کالای در جریان ساخت، کالای ساخته شده و
قطعات یدکی است. آن موجودی کالا به عنوان وثیقه قبول می شود که شامل مواد اولیه و
یا کالای ساخته شده باشد، ولی اگر وثیقه از نوع شناور باشد تمام موجودی کالا به
عنوان موجودی کالا به عنوان وثیقه پذیرفته خواهد شد. قابلیت فروش به دو عمل بستگی
دارد: وجود بازار سازمان یافته برای فروش کالا ؛ ثبات قیمت در بازار.
موجودی کالای مورد وثیقه باید دو ویژگی ذکر شده را به همراه داشته باشد:
وام با رسید امانی: وام با رسید امانی به بانک این حق را می دهد که
دارایی ها را تحت تصرف خود درآورد.
معمولاً آخرین وسیله برای تأمین مالی در وثیقه قرار دادن موجودی کالا
است، لذا این روش تأمین مالی گران ترین طریقه تأمین مالی در کوتاه مدت است.
مدیریت دارایی های جاری:
مدیریت وجوه نقد: استراتژی های مدیریت وجوه نقد بر اساس دو محور است:
تهیه وتأمین وجه نقد برای پرداخت های شرکت. ؛ به
حداقل رساندن وجوه راکد شرکت.
این دو هدف ممکن است با یکدیگر در تناقض باشند. باید بین این دو هدف
هماهنگی ایجاد کرد. هر چند هدف پرداخت به موقع تعهدات مهم تر از هدف به حداقل
رساندن وجوه راکد می باشد.
به سه دلیل وجوه نقد نگهداری می شود که عبارتند از:
نگهداری وجه نقد برای انجام معاملات ؛ نگهداری وجه نقد احتیاطی برای
پرداخت های پیش بینی نشده (معمولاً جهت پرداخت های پیش بینی نشده وجوهی نگهداری می
شود و این وجوه تابعی از درجه عدم اطمینان نسبت به جریان های نقد ورودی و خروجی
است، که به صورت اوراق بهادار قابل فروش نگهداری می شود) ؛ مانده جبرانی نزد بانک
ها (شرکت ها برای گرفتن وام باید معادل درصدی از وام را به صورت مانده در حساب
جاری نزد بانک نگهداری کنند).
در مدیریت وجوه نقد تهیه بودجه نقدی یکی از عوامل مهم در مدیریت وجوه نقد
است. همچنین از تکنیک هایی برای تسریع در وصول جریانات نقد ورودی و کند کردن
جریانات نقد خروجی استفاده می کنند. در این سیاست گذاری شرکت ها تلاش می کنند به
گونه ای عمل کنند تا چک هایی که شرکت صادر کرده است، دیرتر از حساب بانک برداشت
شود و سعی می کنند چک های دریافتنی هر چه سریعتر از حساب بانک طرف حساب برداشت
شود. از روش های کند کردن سرعت جریان های نقدی خروجی عبارتند از خرید مواد اولیه
به صورت نسیه و استفاده از حساب بانکی با مانده صفر و سیستم کنترل پرداخت ها.
مدیریت اوراق بهادار قابل فروش:
گاهش اقوات شرکت ها با وجه نقد مازاد روبرو می شوند. مانند فروش فصلی،
افزایش سرمایه، و ... و از سوی دیگر مجبورند برای پرداخت های مالیات و سود سهام،
وجوهی را کنار بگذارند. از آنجا که نگهداری وجه نقد بازده اش صفر است لذا شرکت ها
وجوهی را که فعلاً نیاز ندارند می توانند در اوراق بهاداری که قابلیت فروش فوری را
داشته باشند سرمایه گذاری کنند. این اوراق، اوراق بهادار رایج در بازارهای پولی
است. انواع این نوع اوراق عبارتند از اوراق خزانه، گواهی سپرده نقل و انتقال،
اوراق بازرگانی و صندوق های مشترک سرمایه گذاری.
اوراق خزانه: اوراق خزانه اوراقی است که دولت منتشر می کند. کم ریسک ترین
نوع اوراق بهادار و یا سرمایه گذاری است. ریسک عدم پرداخت آن صفر است. ریسک نرخ
بهره و ریسک بازار آنها نیز بسیار اندک می باشد. به این نوع اوراق، اوراق بهادار
بدون ریسک می گویند.
گواهی سپرده قابل انتقال: بانک ها این اوراق را منتشر می کنند و مؤید
نوعی سپرده مدت دار است. به ارزش اسمی صادر شده و دارای نرخ بهره است (نرخ بهره
مکن است ثابت و یا متغیر باشد).
اوراق تجاری (اوراق قرضه کوتاه مدت): این اوراق توسط شرکت ها منتشر می
شوند، نرخ بهره در آنها قید نمی شود و کمتر از قیمت اسمی به فروش می رسند. بدون
وثیقه اند و در تاریخ سررسید به قیمت اسمی بازخرید می شوند و به علت وجود ریسک نرخ
بازده آنها بیشتر از نرخ اوراق خزانه است.
صندوق های مشترک سرمایه گذاری: نوعی شرکت سرمایه گذاری اند که در اوراق
بهادار با سررسید کمتر از یک سال و ریسک کم سرمایه گذاری می کنند. شرکت ها با خرید
سهام این صندوق ها در آنها سرمایه گذاری نموده و به وسیله سود سهام بازده دریافت
می کنند (نه بهره). سود سهام روزانه محاسبه می شود و ماهانه پرداخت می گردد. صندوق
آماده است که در هر روز سهام خود را باز خرید کند.
ویژگی های عمده اوراق بهادار رایج در بازارهای پولی: مبلغ خرید ؛ نرخ
بازده ؛ ریسک نرخ بهره (این اوراق اگر قبل از سررسید فروخته شود ممکن است به علت
تغییر نرخ بهره ارزش آنها کمتر شود، به طور کلی ریسک نرخ بهره اوراق بهاداری که
سررسید بیشتری دارند بیشتر است) ؛ ریسک بازار (یعنی احتمال اینکه نتوانیم این
اوراق را قبل از سررسید در بازار فعال بفروشیم).
مدیریت حساب های دریافتنی:
فروش نسیه کالا همراه است با تشکیل حساب های دریافتنی. حساب های دریافتنی
به دو صورت عمده اند:
اعتبارات خرده فروشی ؛ اعتبارات تجاری (شرکتی به شرکت دیگر اعتبار می
دهد).
سیاست مدیریت اعتبارات:
شرکت ها در مدیریت اعتبارات از روش هایی استفاده می کنند که از نظر ریسک
و بازده متناسب باشند. بازده زمانی افزایش می یابد که مشتری شرایط اعتبار را رعایت
نماید و ریسک در این مورد، احتمال عدم وصول مطالبات و یا احتمال اینکه شرکت برای
وصول مطالبات مجبور شود هزینه هایی انجام دهد می باشد.
ارکان اصلی سیاست مدیریت اعتبارات عبارتند از:
معیارهای اعطای اعتباری به مشتریان ؛ گرفتن وثیقه ازمشتریان ؛ روش وصول
مطالبات.
در مورد اعطای اعتبار به مشتریان در دو مورد تصمیم گیری می شود: شرکت
هایی که برای بار اول خرید می کنند ؛ شرکت هایی که از مشتریان قدیمی هستند.
در تضمین مطالبات نیز غالباً حساب های دریافتنی بدون وثیقه اند. در مورد
کالاهای با دوام بهتر است کالای فروخته شود در رهن شرکت فروشنده قرار گیرد تا
وثیقه ای برای مطالبات باشد.
ریسک اعتباری:
فروش اعتباری با دو نوع ریسک مواجه می شود: ریسک عدم پرداخت به وسیله
خریدار ؛ ریسک از دست دادن مشتری.
اگر مدیر مالی از سیاست محافظه کارانه استفاده کند، چون از عدم وصول
مطالبات گریزان است لذا ریسک نوع دوم را می پذیرد و اگر مدیر مالی از سیاست
جسورانه استفاده می کند سعی می کند برای از دست ندادن مشتری که از اهمیت بیشتری
برخوردار است ریسک نوع اول را بپذیرد و ریسک عدم پرداخت را تحمل نماید.
مدیریت موجودی کالا:
موجودی کالا عبارتست از مواد اولیه، کالای در جریان ساخت و کالای ساخته
شده. مدیریت موجودی کالا بستگی به موارد زیر دارد:
شناخت انواع کالای مورد نیاز ؛ درصد یا نسبت موجودی کالا از کل دارایی
های شرکت.
عوامل تعیین کننده اصلی سطح موجودی ها عبارتند از: میزان فروش ؛ مدت زمان
؛ ماهیت تکنیکی جریان تولید و دوام کالا.
کالای در جریان ساخت به مدت زمان تولید بستگی دارد و هر چه تکنیک های
تولید به گونه ای باشند که مدت تولید را کاهش دهد موجودی کالای در جریان ساخت کاهش
خواهد یافت. میزان کالای ساخته شده به بادوام بودن کالا و سیاست های فروش مربوط
است.
میزان موجودی کالا: در میزان موجودی کالا باید از سیاست ها و روش هایی
استفاده شود که از یک سو مواجه با کمبود مواد اولیه و کالای ساخته شده نشویم و از
سوی دیگر مواجه با مازاد موجودی و کالای راکد در انبار نگردیم. در نتیجه در
نگهداری کالا دو ریسک وجود دارد:
ریسک کمبود کالا در مورد مواد اولیه منجر به اختلال در فرآیند تولید و در
مورد کالای ساخته شده موجب از دست دادن مشتری می شود.
ریسک مازاد کالا یعنی شرایطی که شرکت مواجه با افزایش بیش از حد موجودی
کالا می شود و موجب افزایش هزینه های نگهداری (هزینه انبارداری، هزینه راکد شدن
سرمایه و هزینه از مد افتادگی و فاسد شدن کالا است).
در مورد ریسک اول می توان با ایجاد ذخیره احتیاطی این ریسک را کاهش داد.
مدل تصمیم گیری موجودی کالا:
در مدیریت موجودی کالا با دو نوع هزینه روبرو
هستیم:
الف) هزینه نگهداری: هزینه هایی است که به خاطر
نگهداری کالا در شرکت ایجاد می شود، این هزینه ها شامل هزینه های انبارداری، هزینه
راکد شدن منابع مالی و هزینه فاسد شدن کالا است. بدیهی است هر چه زمان نگهداری
کالا در انبار افزایش یابد، هزینه نگهداری نیز افزایش خواهد یافت.
ب) هزینه سفارش: هزینه هایی است که برای هر بار
سفارش مجبور به پرداخت آن هستیم. هر چه دفعات سفارش افزایش یابد، این هزینه ها نیز
افزایش می یابند.
هر چه دفعات خرید را افزایش دهیم هزینه سفارش افزایش می یابد و در صورتی
که دفعات سفارش کم باشد، مجبوریم کالای بیشتری را در انبار نگهداری کنیم و در
نتیجه هزینه نگهداری افزایش خواهد یافت.
هدف مدل تصمیم گیری موجودی کالا اینست که تعیین کنیم هر بار چقدر سفارش
دهیم تا هزینه کل(مجموع هزینه نگداری و هزینه سفارش) به حداقل برسد.
برای این کار به موارد زیر توجه نمایید:
1) تعیین متوسط موجودی کالا: 
بدیهی است هر چه دفعات
سفارش کاهش یابد، متوسط موجودی کالا افزایش می یابد.
2) هزینه نگهداری:
عبارتست از هزینه نگهداری یک واحد در طی سال ضرب در متوسط موجودی کالا: 
3) هزینه سفارش: برابر است با هزینه هر بار سفارش ضرب در دفعات سفارش:

4)
هزینه کل: عبارتست از:

R: تقاضای سالیانه ؛ A
: متوسط موجودی کالا ؛ N:
دفعات سفارش ؛ Q:
مقدار هر سفارش ؛ I:
هزینه نگهداری ؛ S:
هزینه هر بار سفارش.
همان طور که روابط فوق
نشان می دهند هزینه نگهداری با متوسط موجودی کالا رابطه مسقیم دارد (هر چه متوسط
موجودی افزایش یابد هزینه نگهداری افزایش می یابد) و هزینه سفارش با متوسط موجودی
رابطه عکس دارد (هر چه متوسط موجودی افزایش یابد دفعات سفارش کم شده و هزینه سفارش
کاهش می یابد).
با افزایش متوسط موجودی
کالا، هزینه نگهداری افزایش، هزینه سفارش کاهش و هزینه کل ابتدا کاهش یافته به
حداقل رسیده و سپس افزایش می یابد.

بهترین تصمیم چیست؟
یعنی هر سفارش چقدر باشد تا هزینه کل به حداقل برسد؟ برای این کار از تابع هزینه
کل یعنی نسبت به مشتق گرفته و مساوی صفر قرار می دهیم. که در
این صورت خواهیم داشت:

اقتصادی ترین مقدار هر
سفارش و یا حد ملطوب هر بار سفارش برابر است با: 
زمان سفارش: زمان سفارش
بستگی به متوسط فروش روزانه و مدت زمانی که طول می کشد تا به شرکت برسد (از زمان
درخواست تا رسیدن به انبار) دارد.
اجاره:
اجاره قراردادی است که به موجب آن مالک (موجر)
دارایی خود را به طرف دیگر (مستأجر) اجاره داده تا در ازای پرداخت مبالغی مشخص (حق
الاجاره) از آن دارایی استفاده کند و مستأجر یک نوع تأمین مالی به وجود آورده که
در زمان های مشخص هزینه ثابتی پرداخت می کند. در نتیجه اهرم مالی ایجاد کرده است.
انواع اجاره بلندمدت:
اجاره ممکن است کوتاه مدت و یا بلندمدت باشد. در اینجا منظور ما اجاره
بلند مدت است که به دو نوع تقسیم می شود:
الف) اجاره خدماتی یا اجاره عملیاتی: اجاره خدماتی اجاره ای است که طی آن
دارایی هایی مانند کامیون، هواپیما و ... در اختیار مستأجر قرار می گیرد. مدت آن
معمولاً از عمر مفید دارایی کمتر است، اجاره بها به میزانی نیست که کل هزینه (بهای
تمام شده) دارایی را بپوشاند. تعمیرات و نگهداری به عهده موجر بوده که آن را به
صورت اجاره دریافت می کند و می توان قبل از موعد آن را فسخ نمود.
ب) اجاره مالی یا اجاره سرمایه ای: اجاره ای است که طی آن مدت زمان
قرارداد تقریباً با عمر مفید دارایی برابر است. تعمیرات معمولاً به عهده مستأجر است
و اجاره بها معادل بهای تمام شده به علاوه بازده سرمایه گذاری است. این قرارداد
قابل فسخ نیست و در پایان دوره به مستأجر واگذار می شود (بدون دریافت وجه) که به
آن اجاره به شرط تملیک نیز می گویند.
انواع قراردادهای اجاره بلندمدت:
1) اجاره مستقیم: دارنده دارایی مستقیماً دارایی خود را به مستأجر اجاره
خواهد داد.
2) فروش اجاره: مالک دارایی را به شخص دیگری می فروشد سپس آن را از شخص
مزبور اجاره می کند. یعی فروشنده وجه نقد را دریافت کرده و همان دارایی را در
اختیار دارد و به اقساط اجاره را پرداخت می کند.
3) اجاره با حضور شخص ثالث: در این نوع قرارداد، موجر قسمتی از ارزش
دارایی که باید خرید کند تا اجاره دهد را وام می گیرد، لذا علاوه بر موجر و مستأجر
وام دهنده هم حضور دارد.
شیوه ثبت حسابداری اجاره:
در مورد ثبت عملیات مربوط به اجاره با توجه به نوع اجاره، به روش های مختلفی
انجام می شود:
ثبت حسابداری اجاره سرمایه ای (اجاره به شرط تملیک): در این نوع اجاره در
ترازنامه شرکتی که دارایی را اجاره کرده است معادل ارزش فعلی اقساط پرداختی یک قلم
دارایی تحت عنوان دارایی اجاره ای – سرمایه ثبت می نماید و معادل همین مبلغ یک قلم بدهی، در
بدهی های خود ثبت می نماید. حساب دارایی مزبور به روش خط مستقیم مستهلک خواهد و در
مقابل هر قسطی که پرداخت می کند از بدهی ثبت شده کسر خواهد شد.
ثبت اجاره خدماتی (عملیاتی): در این نوع اجاره، اولاً مبلغ اجاره نباید
به عنوان یک دارایی در ترازنامه نشان داده شود، ثانیاً در زمان پرداخت اقساط
اجاره، هر پرداخت تحت عنوان هزینه ثبت می شود.
اگر قرارداد از نوع اجاره به شرط تملیک باشد، دارایی ها و بدهی ها افزایش
می یابند اما اگر اجاره از نوع اجاره خدماتی باشد دارایی ها و بدهی ها تغییر نمی
کنند. در اجاره خدماتی نسبت بدهی تغییر نمی کند، اما در اجاره سرمایه ای (به شرط
تملیک) نسبت بدهی افزایش می یابد.
چهار ویژگی قراردادهای اجاره سرمایه ای عبارتند از: دارایی در پایان
قرارداد به مستأجر منتقل خواهد شد ؛ مستأجر حق خرید آن را دارد ؛ مدت قرارداد باید
حداقل به 75 درصد عمر مفید دارایی برسد ؛ جمع ارزش فعلی اقساط اجاره حداقل معادل
90 درصد ارزش روز دارایی مورد اجاره باشد.
تأمین مالی از راه اجاره دارایی ها:
بنا به دلایل زیر اجاره دارایی را بر خرید آن ترجیح می دهند:
1) ریسک منسوخ شدن: دارایی به دو صورت منسوخ می شود: قبل از عمر مفیدش
مستهلک می شود ؛ دارایی جدید به بازار می آید.
یعنی از آنجا که ممکن است دارایی قبل از عمرمفیدش مستهلک گردد یا دارایی
جدیدی به بازار آید و این دارایی قابلیت خود را از دست بدهد، لذا ترجح می دهند
دارایی را اجاره کنند تا خریداری. برای کاهش چنین ریسکی دارایی اجاره می کنند که
اولاً مدت قرارداد اجاره کمتر از عمر مفید دارایی باشد. ثانیاً هر زمان بخواهند
قرارداد قابل فسخ باشد.
2) استراتژی های تأمین مالی: در مورد تصمیم به اجاره به جای خرید، بستگی
به استراتژی تأمین مالی شرکت دارد. در شرایطی که جیره بندی سرمایه ای مطرح است و
یا زمانی که قیمت سهام یا اوراق قرضه پایین است و موجب شده متوسط نرخ هزینه سرمایه
شرکت افزایش یابد بهتر است برای تأمین مالی از قرارداد اجاره استفاده کنیم. با
اجاره خدماتی که نسبت بدهی را تغییر نمی دهد می توان انعطاف پذیری بیشتری در تأمین
مالی شرکت ایجاد کرد.
3) تأثیر در ساختار مالی: عموماً دارایی ها اجاره ای مستقیماً در صورت
های مالی به عنوان بدهی منعکس نمی شوند و به وسیله اجاره می توان ساختار مالی تهیه
کرد که نسبت بدهی کمتری داشته باشد.
تصمیم گیری در مورد خرید یا اجاره:
ارزیابی به وسیله مستأجر: مستأجر می تواند دارایی را خریداری کند و یا
اجاره نماید، کدامیک از روش های مزبور برای او به صرفه است؟ در هر روش، خرید یا
اجاره باید ابتدا ارزش فعلی جریانات نقد خروجی را در هر روش حساب کنیم، سپس ارزش
فعلی جریانات نقد ورودی عملیاتی حاصل را نیز محاسبه نماییم. در صورتیکه خالص ارزش
فعلی جریانات نقد مثبت باشد، هر روشی که خالص ارزش فعلی جریانات نقد آن بیشتر است
مطلوب تر است.
ارزیابی به وسیله موجر: موجر که یک دارایی را خریداری می کند و آن را
اجاره می دهد می خواهد بداند که ایا این کار به نفع او هست یا خیر؟ برای این کار
خالص ارزش فعلی جریانات نقد را محسابه می کند. در صورتی که خالص جریانات نقد مثبت
باشد انجام کار به صرفه است. برای محاسبه خالص ارزش فعلی جریانات نقد ورودی،
عملیات زیر را انجام می دهند:
تعیین خالص سرمایه گذاری که عبارتست از وجوهی که بابت خرید دارایی پرداخت
می شود منهای پیش دریافت اجاره بها در اجاره ها ؛ محاسبات جریانات نقد ورودی
سالیانه که شامل اجاره بها پس از کسر هزینه نگهداری و مالیات اجاره بها به علاوه
صرفه جویی مالیاتی ناشی از نگهداری است ؛ محاسبه جریان نقد ورودی ناشی از ارزش اسقاط
دارایی پس از کسر مالیات در زمانی که قراداد اجاره به پایان می رسد ؛ با توجه به
خالص سرمایه گذاری و ارزش فعلی جریانات نقد ورودی، خالص ارزش فعلی جریانات نقد
ورودی محاسبه خواهد شد:

در صورتی که
باشد انجام اجاره توسط موجر
توجیه دارد و به رفه است.
:: موضوعات مرتبط:
جزوات و خلاصه دروس تئوری های مدیریت
:: برچسبها:
چرخش وجه نقد,
سرمایه در گردش,
مدیریت بدهی جاری,
اعتبارات تجاری