خط مشی گذاری در اسلام
چکیده
خط مشی گذاری علم عمل دولت هاست. این در حالی است که دین مبین اسلام از مدت ها قبل، ابعادی را برای آن در نظر گرفته است. مقاله پیش رو با هدف بررسی خط مشی گذاری در اسلام تدوین گردیده است. بر همین اساس، با استناد به مطالعات کتابخانه ای، ادبیات موضوعی بحث مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد توجه به اصول و ارزشهاي سياستهاي عمومي، داراي آثار منفي و مثبت بسياري در زندگي عموم جامعه است. يكي از اين اصول، اصل خدامحوري در جوامع اسلامي، با نگاه توحيدي است كه به اشكال مختلف بر سياستگذاري عمومي اثر ميگذارد. نقش خدامحوري در سياستگذاري اين است كه فقط خداي متعال ميتواند سياستگذاري كند و اگر كس يا كساني ديگر هم سياستگذاري نمايند، بايد مأذون از سوي او باشند.
مقدمه
تعریف واژه یا مفهوم خط مشی کاری سهل و ممتنع است. کسانی که اهل مطالعه متون مدیریت و علوم سیاسی هستند آن را می فهمند، اما در هنگام ارائه تعریف ساختارمند با مشکل مواجه می شوند. خط مشی یک جهت گیری کلی است که چگونگی عمل سازمان ها و مؤسسات را در آینده مشخص می سازد (دانش فرد، 1388: 7). خط مشی عمومی را به شکل های گوناگون و در قالب الفاظ متفاوت تعریف کرده اند. اما به طور ساده می توان گفت: خط مشی عمومی تصمیمی است که در قبال یک مشکل عمومی اتخاذ می شود (الوانی و شریف زاده، 1387: 2). شاید در ابتدا این گونه فرض شود که خط مشی گذاری عبارتی صرفاً علمی است و اصولاً در اسلام فاقد جایگاه است، در حالیکه این گونه نیست، دین اسلام دین جامع است و حتی از این مسئله نیز فروگذار نکرده، اما خط مشی گذاری را با واژه تصمیم گیری مترادف می داند و سطوحی را برای آن در نظر می گیرد. با توجه به اینکه خط مشی گذاری امری دولتی است و حاکمان و دولتمردان با نیت های گوناگون از جمله به کرسی نشاندن عقاید خود، تحقق بخشیدن به اولویت ها، رفع مسائل و مشکلات عمومی و تقویت و توسعه رفاه مردم به خط مشی گذاری روی می آورند، بنابراین، اهمیت بررسی موضوع احساس می شود. علاوه بر این، لزوم خط مشی گذاری در کشوری اسلامی و توجه اسلامی به این موضوع ضرورت و اهمیت آن را دو چندان می کند. از آن رو، که بررسی ها یا صرفاً علمی است یا اسلامی، بنابراین بررسی حاضر از لحاظ پیوند این دو مقوله به هم و سعی در ارائه الگو، از جنبه نوآوری برخوردار است (دانش فرد، ادیب زاده و ابراهیمی، 1394: 84).
سئوال اصلی که نویسنده را بر آن داشته تا به تقریر مقاله حاضر بپردازند این است که آیا می توان در خط مشی گذاری از اصول حاکم بر تصمیم گیری های اسلامی کمک گرفت؟ الگوی مطلوب خط مشی گذاری عمومی از دیدگاه اسلام و قرآن چیست؟
مبانی نظری تحقیق
ماهیت خط مشی گذاری
خط مشی گذاری علم عمل دولت هاست. خط مشی عمومی تصمیم دولت در مواجهه با یک موضوع، چالش یا یک مسئله عمومی است. همان گونه که هدف ها، نتایج مورد انتظار را مشخص می کنند و برنامه ها راه رسیدن به آنها را روشن می سازند خط مشی ها راهنمای عمل بوده، اولویت ها، بایدها و نبایدها را معین می کنند و نشان دهنده خطوط کلی در فعالیت ها و اقدامات بخش عمومی هستند (درور، 1988: 12). خط مشی مجموعه تصمیمات متعامل بازیگر یا گروهی از بازیگران سیاسی در خصوص انتخاب اهداف و ابزار دستیابی به آنها در شرایط مشخص است، به شرط آنکه این تصمیمات قانوناً در چارچوب اختیارات بازیگران اتخاذ شده باشد (دانش فرد، 1388: 10).
تصمیم گیری از دیدگاه مدیریتی، به دو دسته فردی و سازمانی تصمیم می شود. همچنین، خط مشی گذاری فرآیندی را شامل می شود که از تشخیص مسئله یا موضوع شروع شده با طی مراحل تدوین، تصویب، اجرا و در نهایت، ارزیابی خط مشی به پایان می رسد. بنابراین، خط مشی گذاری عمومی به نوعی همان فرآیند تصمیم گیری را طی می کند. تصمیم گیری مستلزم انتخاب گزینه ای از میان گزینه هاست و در صورتی که به جز یک راه گزینه دیگری وجود نداشته باشد تصمیم گیری وجود نخواهد داشت. همچنین در تصمیم گیری، قصد و عمل وجود دارد و تصمیم گیرنده با اتخاذ تصمیم خاص، در تلاش برای دستیابی به هدفی است که این هدف خود عامل شکل دهنده فرآیند و فعالیت تصمیم گیری بوده است (قلی پور، 1392: 8).
الگوهای خط مشی گذاری
منظور از الگو، برداشت های انتزاعی از دنیای واقعیات هستند. الگو، بازسازی و تلخیصی از واقعیت است که با در برداشتن ویژگی های اصلی واقعیت، شناخت ما را تسهیل می کند. ویژگی های یک الگو عبارتند از:
• سادگی و خلاصه بودن؛
• قدرت نظم دهندگی؛
• گویای جنبه های اصلی و مهم پدیده های مورد نظر؛
• هماهنگی و تطابق با واقعیت؛
• اثربخشی و مفید بودن؛
• تسهیل کننده امر تحقیقات و بررسی ها؛
• مبین و مشرح پدیده ها.
ساده، خلاصه و گویا بودن الگوها، خط مشی گذران را یاری می دهد. الگوهای مفهومی کاربرد زیادی در خط مشی گذاری دارند (الوانی و شریف زاده، 1386: 48).
از جمله الگوهای مطرح در زمینه خط مشی گذاری می توان به الگوی نهادی، الگوی فرآیندی، الگوی گروهی، الگوی عقلایی، الگوی رضایت بخش، الگوی جریانات چندگانه (کینگدون)، الگوی چرخه ای (اشلسینگر) و الگو ائتلاف غالب (ساباتیه) اشاره کرد (بهجت پور، هاشمیان و یاسی، 1396: 11).
سطوح تصمیم گیری از دیدگاه اسلام
آن گونه که از آیات و روایات برداشت می شود در نظام اسلامی سه سطح تصمیم گیری قابل تمایز مشاهده می شود (دانش فرد، ادیب زاده و ابراهیمی، 1394: 86):
الف) تصمیم گیری در زمینه اجرای احکام و فرامین الهی: در این سطح، تصمیم گیری تابع بی چون و چرای احکام و فرامین الهی است. در این باره قرآن کریم در آیه 36 سوره احزاب چنین می فرماید: «هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کاری حکم کردند آنها در آن اختیاری داشته باشند. هر که از خدا و پیامبرش نافرمانی کند سخت در گمراهی افتاده است» (دانش فرد، ادیب زاده و ابراهیمی، 1394: 86).
حضرت علی (ع) تصمیم را یک قصد مخصوص و یک طلب ویژه می داند که تصمیم گیرنده برای وصول به مقصد و نیل به مطلوب، مجدانه تلاش می کند و اگر در محدوده عمل موفق نشود در محدوده جانش با آن عمل پیوند ناگسستنی برقرار می سازد و از این رو صرفاً تصمیم را همان تحقیق القصد می نامند (جوادی آملی، 1372: 2).
ب) تصمیم گیری در سطح نبوت، امامت و ولایت (سطح فردی): در این سطح، تصمیم گیری امری فردی محسوب می شود و تصمیم گیرنده تنها پیامبر، امام یا ولی است. هدف از این امر آن است که وحدت مسئولیت و قاطعیت در بنیاد اسلامی حفظ شود. از جمله مدارک و شواهد اسلامی مؤید این ویژگی عبارتند از: «الی پیامبر، در کارها مشورت کن لیکن آنچه را تصمیم گرفتی با توکل بر خدا انجام ده ...» (آل عمران، 50).
ج) تصمیم گیری اعضای جامعه اسلامی (سطح سازمانی): تصمیم گیری در این سطح به زعم برداشت نویسندگان دارای دو بعد است: 1) بعد فردی: در دنیای عینی، این فرد است که در نهایت باید تصمیم بگیرد و تصمیم گیری صرفاً یک فرآیند ذهنی است که انجام می پذیرد و آثار آن عمدتاً به خود تصمیم گیرنده بر می گردد. در این بعد جمع آوری هر چه بیشتر اطلاعات و مشورت با دیگران صرفاً به منظور تبیین واضح تر مسئله صورت می گیرد و به عبارت دیگر مراحل تصمیم سازی را شامل می شود. 2) بعد مدیریتی: مدیر در راس هرم سازمان قرار دارد و رهبر و پیشرو کارگزاران سازمان است و برحسب موقعیت اجرایی خود و مسئولیتی که بر عهده دارد، مرکز ثقل اندیشه ها، طرح ها و پیشنهادهاست و در حقیقت، آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل و جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است. از این نظر، به لحاظ موقعیت خود، به اراده نیرومندی نیازمند است تا پس از بررسی تمام جوانب، تصمیمی قاطع بگیرد و هر نوع تردید و دو دلی را کنار بگذارد و با اعتماد و عنایت الهی، نظر خود را صادر کند (سبحانی، 1372: 205).
اتكال به خداوند و طلب ياري از او در تصميم گيري
تصمیم گیری عبارت است از: کیفیت نفسانی که از نحوة رابطۀ بین تصمیم گیرنده و موضوع تصمیم ایجاد شود و شخص تلاش و جدیت دارد که آن تصمیم را عملی سازد و تحقق ببخشد. به عبارت دیگر، تصمیم و اراده یک کیفیتی نفسانی است که بیانگر پیوند ناگسستنی بین انسان مصمم و عمل است، و تا آن عمل و تصمیم در خارج تحقق نیابد شخص از سعی و تلاش خود نخواهد کاست. از آن رو که، عمل نشانۀ صاحب عمل و بیانگر شخصیت و هویت حقیقی اوست، تصمیم نیز خود یک فعل انسانی است و به تعبیر برخی بزرگان، یک هدیه و ارمغان الهی است که نشانگر چهره و صورت باطن تصمیم گیرنده است. به طور روشن تر، آنچه انسان را به عمل و کار وامی دارد و او را به صحنه عمل می کشاند همانا اعتقاد و ایمان انسانی است که آن نیز مبتنی بر جهان بینی و نگرش اصلی و اولی هر انسان به جهان است. مبدأ و منشأ تصمیم انسان است و علت فاعلی آن ایمان و اعتقاد انسانی است. در هر مکتبی این علت و شکل تصمیم بسته به ارزش هاي اعتقادي و مکتبی است (جوادي آملی، 1372). در قرآن کریم، آیات متعددي دربارة توکل آمده است. از آن جمله، آیۀ 84 سورة یونس است: «موسی گفت: اي قوم من، اگر به خدا ایمان دارید و اگر تسلیم او هستید پس بر او توکل کنید».
توکل کردن در امر تصمیم گیری به ویژه برای افراد با ایمان، امری ضروری و یاری کننده است. از بیان این نمونه ها در می یابیم که گر چه تصمیم ها توسط امام گرفته می شود، اما او نیز این تصمیم ها را با توکل بر خدای متعال اتخاذ می کند و این همان تصمیم گیری در بعد فردی است. اما در بعد سازمانی نیز همچون بعد فردی، تنها مشورت مهم نیست، بلکه باید در سازمان به توکل کردن هم توجه کرد. در قرآن کریم در خصوص توکل، در آیه سوم سوره احزاب آمده است: «بر خدا توکل کن و خدا برای نگهبانی کامل است». این آیه بیان کننده این امر است که توکل بر خدا امری ضروری است و توکل بر خدا از بسیاری اضطراب ها و نگرانی ها در امر تصمیم گیری جلوگیری می کند (دانش فرد، ادیب زاده و ابراهیمی، 1394: 88).
مشورت
قرآن کریم، که کتاب پرورش شخصیت و برنامه جامع مدیریت در نظام تشکیلاتی اسلام است، تا آنجا به مسئله مشورت اهمیت می دهد که آن را از امور مهم حکومتی قرار داده است و حتی شیر گرفتن کودک در محیط خانواده را هم به مشورت واگذار می کند. در قرآن کریم در زمینه مشورت آیات فراوانی بیان شده است. از جمله این آیات، می توان به آیه 32 سوره نمل (ماجرای ارسال نامه حضرت سلیمان به بلقیس) اشاره کرد که در این آیه آمده است: «بلقیس گفت: ای رجال کشور، به کار من رای دهید که بی حضور شما هیچ کاری را تصمیم نگرفته ام». در جای دیگری در قرآن کریم آمده است: و آنان که امر خدا را اجابت می کنند و نماز را به پا می دارند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام می دهند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می کنند» (شوری، 38). همچنین می فرمایند: «رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودن مردم از گردت متفرق می شدند. پس چون به نادانی درباره تو بد کنند از آنان در گذر و از خدا بر ایشان طلب آمرزش کن و برای دلجویی آنان در کار جنگ مشورت نما» (آل عمران، 159).
مشورت و آگاهی از نظرات دیگران، امری ضروری است و مشورت نکردن و اصرار به خود رأیی یکی از مشکلات اساسی در امر تصمیم گیری است؛ زیرا هر مسئله ای ابعاد متفاوتی دارد و ممکن است افراد در آن دچار اشتباه شوند و علت این اشتباه همان تک بعدی نگاه کردن به مسئله است. بنابراین، برای آنکه بتوانیم تصمیم های صحیحی بگیریم باید از نظرات دیگران نیز استفاده کنیم (دانش فرد، ادیب زاده و ابراهیمی، 1394: 89).
نمونه هایی از وضع خط مشی توسط پیامبر (ص) با تأکید بر بعد مشورت خواستن از مردم
1. پیامبر (ص) پیش از جنگ بدر، افرادی را برای کسب خبر به سوی کاروان تجارتی قریش که از شام به ریاست ابوسفیان باز می گشت، فرستادند. ابوسفیان از ماجرا باخبر شد و مسیر خود را تغییر داد و کسی را با مکه فرستاد تا کفار را از این قضیه با خبر کند. وقتی قریش این خبر را شنیدند، همه از مکه خارج شدند و به سوی بدر حرکت کردند. پیامبر (ص) از این ماجرا خبردار شدند و با سپاهیان مشورت کردند: «ای مردم به من مشورت بدهید». در نهایت، پس از دریافت نظر اکثریت مبنی بر جنگ به پیشنهاد آنها عمل کردند (طبری، 1414، ج 1: 189).
2. درباره جنگ بدر آمده است که وقتی حضرت در منطقه بدر، پشت چاه اردو زدند حباب بن منذر سئوال کرد: «آیا این کار بر اساس وحی الهی بود یا نظر خود را اجرا کردی؟» حضرت فرمودند: «رای من چنین بود». حباب گفت: نظر من این است که چاه آب را در پشت سر خود قرار دهیم تا در صورت عقب نشینی، چاه آب را از دست ندهیم، حضرت نیز این پیشنهاد را پذیرفتند و محل استقرار نیروها را به مکان جدید تغییر دادند (ابن هشام، 1375: 320).
3. در جنگ احد، رسول خدا (ص) با اصحاب و فرماندهان لشکر به مشورت پرداختند که برای مقابله با دشمن در شهر بمانند و سنگر بگیرند یا در خارج از شهر موضع بگیرند و منتظر دشمن شوند. با اینکه نظر رسول خدا (ص) این بود که در شهر بمانند ولی چون بیشتر اصحاب و لشکریان، جنگ در خارج شهر را ترجیح می دادند، پیامبر تسلیم نظر اکثریت شدند و به دامنه کوه احد رفتند و با دشمن مبارزه کردند (واقدی، 1388، ج 1: 152).
4. در نبرد احزاب نیز رسول خدا (ص) اصحاب خود (درباره پرداخت یک سوم خرمای مدینه به منظور ترک مخاصمه) به مشورت و تبادل نظر پرداختند. بعضی از جوانان غیور و شجاع با این مصالحه مخالفت کردند و گفتند: این مردم قبل از اسلام جرئت نمی کردند چنین تقاضاهایی از ما بکنند. حال که ما به شرف اسلام نایل شده ایم برای ما ننگ است که به آنها باج بدهیم. رسول خدا حرف آنها را پذیرفتند و تصمیم به جنگ گرفتند (ابن کثیر، 1410، ج1: 420).
5. در جنگ خندق، هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به سمت مدینه بودند و پیامبر (ص) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب باخبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد. پیامبر (ص) بلافاصله یاران خود را برای زای زنی فراخواندند. گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند. ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، مطرح کرد و پیامبر (ص) پیشنهاد او را پذیرفتند (ابن کثیر، 1410، ج 2: 154).
الگوهای تصمیم گیری در سطح سازمان
در یک دسته بندی، درور (1988) تصمیم گیری را شامل چهار الگوی ذیل می داند:
1- الگوی عقلائی: بر اساس این الگو، نوع مسئله و راه حل های مناسب آن با استفاده از رویکرد سیستمی شناسایی می شود و تصمیم گیرنده از ابزارهای سنجش و شناخت متناسب با موضوع و نوع مسئله استفاده می کند.
2- الگوی فزاینده: در این الگو، تصمیم گیرنده در هنگام تنظیم اهداف و راه حل های قابل اجرا، با عواملی مواجه می شود که باید آنها را نیز در تصمیم خود دخالت دهد.
3- الگوی رضایت بخش: غالباً موارد تصمیم گیرنده به جای اتخاذ کامل ترین تصمیم، به تصمیم رضایت بخش قانع می شود که البته این امری نسبی است.
4- الگوی تصمیم گیری مشارکتی: در این نوع تصمیم گیری، جریان اطلاعات از بالا به پایین و از پایین به بالاست، و از کارکنان ماهر و نیمه ماهر هم در جریان تصمیم گیری می توان کمک گرفت (قلی پور، 1392: 38).
ارزش و فرآیند خط مشی گذاری
در فرآیند سیاسی خط مشی گذاری، انسانی قرارداد که به مدد سیاست بازی و با استفاده از اهرم های قدرت، به خط مشی های عمومی جهت می دهد و همین گونه در فرآیند سازمانی خط مشی گذاری، انسان هایی حضور دارند که در گردونه سازمان ها، به خط مشی ها شکل می دهند؛ انسان، اساس و بنیاد همه این فرآیندها و رکن اساسی و اصلی خط مشی گذاری است و بدون وجود او تصمیم گیری در هیچ فرآیندی تحقق نمی یابد. فرآیندهای خط مشی گذاری به مثابه کالبدهایی هستند که انسان به آنها روح می بخشد و فعالشان می سازد. انسان موجودی است که در تمامی فرآیندهای خط مشی گذاری محور اصلی به شمار می آید و تابع اعتقادات، باورها، تلقی ها و ارزش هایی است که محرک وی و شکل دهنده اندیشه و رفتار او هستند. ارزش های فرد واقعیت های ملموس و قابل اثباتی هستند، زیرا اثرها و پیامدهای آنها را می توان به سادگی در رفتارهای فرد مشاهده کرد. در مورد مدیران و خط مشی گذاران نیز این مسئله صدق می کند و آنان نیز در برداشت ها، انتخاب ها و ارزیابی های خود ارزش هایشان را خودآگاه یا ناخودآگاه دخالت می دهند (احمدی سفیدان، 1389: 76).
ارزش های بر رفتار و عملکرد انسان ها اثر گذارده، در جهت دادن به خط مشی ها مؤثر واقع می شوند. خنثی بودن خط مشی گذاران و کسانی که پشتوانه های اطلاعاتی و تخصصی آنها به شمار می آیند، از جهت ارزشی افسانه ای بیش نیست. در همه سطوح سازمانی و رده های حکومتی از فرد یا گروهی که امضاء کننده و اعلام کننده خط مشی ها هستند تا افرادی که تدارک کننده اطلاعات و ستادهای تخصصی به شمار می آیند، همگی به ارزش هایی پایبندند که این باورها و اعتقادات در گزینش ها و اقداماتشان اثر می گذارند. ریشه اصلی ارزش ها را باید در فطرت و وجود انسان جستجو کرد؛ انسان ها، ارزش های خود را از مذهب، خانواده، اجتماع، فرهنگ و محیطی که در آن زندگی می کنند، اخذ می نمایند. ارزش ها در طول زندگی شکل گرفته، تغییر و تحول می یابند. بدین ترتیب، با انجام دادن آموزش های فرهنگی در جامعه می توان برخی از ارزش ها را به سمت خاصی متمایل، پاره ای را تقویت و بعضی را تضعیف کرد. در نظام ارزشی اسلام که می باید بر جوامع و حکومت های اسلامی حاکم باشد، در باب خط مشی گذاری دو موضوع توکل و تقوا شایان توجه و بررسی است. خط مشی گذارانی که اعتقاد به ارزش های اسلامی را راهنمای خود قرار داده اند، به این دو مقوله، عنایت و توجه خاص داشته و در تصمیم گیری و انتخاب های خود آنها را مد نظر دارند (احمدی سفیدان، 1389: 78):
الف) نقش توکل در خط مشی گذاری
در خط مشی گذاری و تصمیم گیری، فرد یا گروه خط مشی گذار و تصمیم گیرنده ممکن است از جهت مخاطرات ناشی از تصمیم، بین و وحشت داشته باشد و در اتخاذ تصمیم مردد گردد؛ در این گونه موارد خداوند می فراید؛ توکل دل انسان ها را از ترس و بیم حفظ می کند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر بخشی از آیه 89 سوره اعراف می نویسد: «خداوند کسی را که به او اعتماد و توکل می کند از شر هر چیزی که از آن بترسد حفظ می کند» (طباطبایی، 1374، ج 15: 266).
توکل پناه فرد مسلمان در مقابل تهدیدها و ارعاب هاست. خداوند می فرماید: «داستان نوح را برای مردم بخوان که به قوم خود گفت: قوم من! اگر برای شما گران است که من قیام کرده ام و شما را به یاد آیات خدا می آورم، پس من بر خدا توکل کردم و شما هر تصمیمی می خواهید با شریکان خود بگیرید و در این تصمیم اندوه به خود راه ندهید و کار مرا بسازید و مهلت ندهید» (یونس، 71). در این آیه نوح با مردم تحدی (اتمام حجت) کرد که هر چه می توانند انجام دهند و در این زمینه حجت را برای کسانی که تکذیبش می کردند، تمام کرد. این مطلب روشن می کند که خدای او قادر است که آنان را دفع کند، هر چند علیه او تصمیم گرفته، از شرکا و خدایان خود درخواست کمک کرده باشند (طباطبایی، 1374، ج 19: 169).
خط مشی گذاری سیاسی جز با توکل و استعانت جویی از خداوند نمی تواند مدیریت شود؛ زیرا فشارها و توطئه های درونی و بیرونی، بسیار شدید و جانکاه است و گاه می شود که بر اساس معیارهای عقلانی و حساب و کتاب های معمولی نمی توان کاری از پیش برد و شکست بر اساس این استانداردها و ملاک ها، یقینی است. در اینجاست که نقش توکل و استعانت از خدا خودنمایی می کند و تأثیر شگرف خود را نشان می دهد. توکل در خط مشی گذاری سیاسی در کنار توجه به اسباب طبیعی، برای انسان، شجاعت و شهامت (یونس، 71)؛ صبر و شکیبایی در برابر مشکلات (ابراهیم، 12)؛ آرامش (آل عمران، 172 و 173)؛ استقامت و پایداری (آل عمران، 121 و 122)؛ روحیه قوی یا همان امدادهای غیبی الهی (آل عمران، 160)؛ رضایت (آل عمران، 173 و 174)؛ محبت خداوند (توبه، 59)؛ و در نهایت پیروزی (آل عمران، 122 و 123) و موفقیت را به دنبال خواهد داشت (احمدی سفیدان، 1389: 80).
ب) نقش تقوا در خط مشی گذاری
تقوا، جامع ترین وصیت خدا و از تجلی های مهم ایمان و از لوازم اصلی برقراری مناسبات صحیح انسانی است (عباس نژاد، 1384: 206). تقوا در مراتب عالی تر به تسلیم در برابر خدا (زخرف، 67 و 69)؛ تهجد و شب زنده داری (آل عمران، 113 و 115 و ذاریات، 15 و 17)؛ خوف از قیامت (انبیا، 48 و 49) و ذکر خدا (آل عمران، 133 و 135)؛ سجده طولانی و تلاوت قرآن (آل عمران، 113 و 115)؛ پرداخت زکات به عنوان حکم دینی (بقره، 117)؛ اطاعت خدا (آل عمران، 15 و 17)؛ اقامه نماز (بقره، 117) معنا شده و از صفات متقین برشمرده شده است. تقوا جامع همه خصلت ها و اندرزهای سودمند است؛ ارشاد، تنبیه، خیر، پویندگی راه حق، در این کلمه به مفهوم واقعی اش وجود دارد (محفوظی، 1388: 168).
اگر به تحلیل قرآن از تقوا و فواید و آثار آن توجه شود، معلوم می شود که تقوا تا چه اندازه در خط مشی گذاری سیاسی می تواند تأثیرگذار و مفید باشد، زیرا بسیاری از مشکلات جوامع بشری به سبب آن است که مسئولان و رهبران اجتماعی و سیاسی که نقش اصلی در خط مشی گذاری سیاسی ایفا می کنند از تقوا برخوردار نیستند. تقوا به عنوان عامل مدیریت، قانون مداری، مهار و کنترل درونی، وجدان بیدار انسانی، تشویق کننده به نیکوکاری و منش و خوی سالم و اخلاقی و ترغیب کننده به سوی هنجارها و بسیاری از امور و مسائل دیگر، مهمترین عامل در حوزه خط مشی گذاری سیاسی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد. با نگاهی کوتاه به وضعیت جوامع بشری می توان دریافت که علت بسیاری از مشکلات در حوزه تصمیم گیری سیاسی و اجتماعی، فقدان تقواست. تقوای سیاسی، نیاز اساسی جوامع بشری است و می توان آن را آب زندگی جوامع دانست، زیرا با فقدان تقوای سیاسی است که مسئولان در مسیر سوء استفاده از قدرت و مکنتی قرار می گیرند که از سوی مردم به عنوان امانت در اختیار ایشان نهاده شده است. تقوا سیاسی حالتی یک سویه ندارد. وجود صرف این ویژگی در سیاستمدار کمال جامعه را در پی نخواهد داشت، بلکه مردم جامعه نیز باید فرهنگ و درک استفاده از زمامدار با تقوا را داشته باشند. در غیر این صورت، زمامداری که در حد اعلای رشد و کمال تقوای سیاسی باشد، به زجر و شکنجه و دلشکستگی دچار می گردد. همانگونه که مولای متقیان (ع) از مردم بی وفای کوفه چنین ضربه ای را متحمل گردید. از سوی دیگر، اختلال در تقوای سیاسی سیاستمدار نیز بدون تردید اثر خود را در جامعه بر جای می نهد و از رشد و کمال و هماهنگی مردم آن می کاهد. در مجموع می توان باور داشت که تقوای سیاسی و فردی، از عناصر تأثیرگذار در سیره سیاسی امام علی (ع) به شمار می آید(احمدی سفیدان، 1389: 89-88). اگر در جامعه ای، تقوای سیاسی در میان مسئولان خط مشی گذار رعایت شود، مردم جامعه نیز در مسائل دیگر، تقوای اجتماعی را در پیش می گیرند و جامعه به سوی امنیت و آرامش سوق داده می شود: «آری، اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، پروردگارتان شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان نشاندار، مدد خواهد داد» (آل عمران، 125).
نقش خدامحوري در فرايند سياستگذاري
اگر مفهوم «فرايند سياستگذاري» اين باشد كه سياستگذاري از نقطهاي شروع و بعد از طي مراحلي در نطقهاي پايان برسد، نقش خدامحوري در فرايند سياستگذاري در تشخيص مشكل، ارائة راهحل، مشروعيتبخشي، اجرا و ارزيابي سياستها قابل بررسي است:
• نقش خدامحوري در تشخيص مشكل به اين است كه مشاهده پديده در اجتماع، ميتواند بر اساس خدامحوري يا بر اساس انسانمحوري صورت گيرد؛ زيرا ارزشهاي اجتماعي مبتني بر اين دو ايده كاملاً متفاوت ميباشد. اگر ارزشهاي اجتماعي مبتني بر انسانمحوري باشد، مشكل پديدآمده به نوعي قابل مشاهده است و اگر ارزشهاي اجتماعي مبتني بر خدامحوري باشد، مشاهده مشكل به شكل ديگر صورت خواهد گرفت. مثلاً، افزايش درصد دختراني كه وارد دانشگاه ميشوند را ميتوان بر اساس ارزش حاكم در جامعه، مورد بررسي قرار داد. اگر ارزش حاكم در جامعه مبتني بر انسان محوري باشد، در درون اين پديده هيچ نوع مشكلي مشاهده نميشود؛ زيرا بخشي از جامعه، كه نصف كامل نيروي انساني كار را تشكيل ميدهد، وارد عرصهاي ميشوند كه در آن ميتوانند براي فعاليتهاي اقتصادي و... آموزشهاي لازم را ببينند و وارد عرصه كار شوند. اما اگر بر اساس ارزشهاي حاكم، كه مبتني بر خدامحوري است، مورد مشاهده قرار گيرد، اگرچه در نفس آن نميتوان مشكلي را مشاهده كرد، زيرا علمجويي از اين ديدگاه، مرد و زن نميشناسد، اما اگر حضور دختران در مراكز آموزشي منجر به شكلگيري مشكلاتي مانند مشكل اصلي اختلاط زن و مرد در محيط آموزش، كار و مناسب نبودن برخي از كارها براي زنان، سست شدن بنيان خانواده با وارد شدن زن در عرصه كار و... شود، براساس آموزه خدامحوري بايد تدبير ديگري داشت. بنابراين، تعريف مشكل نيز بر اساس خدامحوري به نحوي است كه در انسانمحوري به آن صورت تعريف نميگردد. زيرا در مثال قرآن، ارزش اجتماعي برخاسته از اومانيسم، افزايش درصد دختراني را كه وارد عرصه دانش ميشود، مشكل تعريف نميكند، اما ارزش اجتماعي برخاسته از خدامحوري ممكن است، آن را داراي پيامدي ناميمون و بهعنوان يك مشكل تعريف ميكند. در تفسير مشكل نيز اين دو ديدگاه ميتواند مختلف عمل كند؛ به اين معنا كه در اينكه پديدهاي، مشكل هست، هر دو مشترك باشند، اما بر اساس پيشفرضهاي متفاوت تفسير مشكل هم متفاوت خواهد بود.
• نقش خدامحوري در انتخاب راهحل هم روشن است؛ زيرا راهحلي كه بر اساس خدامحوري ارائه ميشود، قطعاً متفاوت از راهحلي خواهد بود كه بر اساس انسانمحوري ارائه ميشود؛ زيرا در خدامحوري خواست خداي متعال بر اساس مصالح بشر، مبناي انتخاب راهحل است و راهحل مبتني بر واقعيت نفسالامري انتخاب ميگردد. اما راهحلي كه بر اساس انسانمحوري انتخاب ميشود، بر اساس خواست انسانهاست. ازآنجاييكه عقل بشر محدود است، نميتوانند مبتني بر واقعيت نفسالامري باشد. مثلا، اگر در مثال مزبور، براساس انسانمحوري، چون نتايج افزايش ورود دختران در دانشگاهها، مشكلي بهحساب نميآيد، راهحلي هم ارائه نميگردد. اما از ديدگاه خدامحوري، چون اختلاط دختران و پسران در دانشگاه، محيط كار، سست شدن بنيان خانواده و... مشكل است، راهحلهاي متفاوتي ميتوان ارائه داد. مثلاً، يكي از راهحلها اين است كه ورود دختران و پسران در دانشگاه، بهصورت تساوي صورت گيرد يا درصد تعيين گردد. راهحل ديگر اين است كه محيط كار و آموزش جداگانه به وجود آيد. بهعبارت ديگر، دختران در شغلي كه مناسب زنان است و پسران در شغلي كه مناسب مردان هست، مشغول تحصيل شوند. مثال ديگر افزايش بيرويه جمعيت است. در ديدگاه انسانمحوري، سياست كنترل شديد جمعيت بهترين راهحل است، تا با كاهش پيدا كردن جمعيت، رونق اقتصادي به وجود آيد. اما ديدگاه خدامحوري بر اين باور است كه روزيدهنده موجودات خداست و اگر هم بر اساس مصالح ثانوي، اين سياست در پيش گرفته شود، كنترل شديد آن قطعاً به نفع اعم از مادي و يا معنوي جامعه اسلامي نيست.
• به نظر ميرسد نقش خدامحوري در مشروعيتبخشي بسيار روشن است؛ زيرا بر اساس تفكر انسانمحوري مشروعيتبخشي نهايت به دست نمايندگان مردم، هيأت وزيران و... انجام خواهد شد. اما در تفكر خدامحوري هر سياست بايد مطابق با ربوبيت تشريعي باشد. بهعبارت ديگر، كساني كه سياستي را تصويب ميكنند، تصويب سياست بايد در چارچوب خدامحوري يا ربوبيت تشريعي باشد و اگر سياستي خارج از اين محدوده باشد، از ديدگاه اسلامي نامشروع تلقي ميگردد. هرچند نمايندگان مردم يا هيئت وزيران نيز آن را به اتفاق آرا به تصويب رسانده باشند. بهعبارت ديگر، سياستي كه از سوي سياستگذار به تصويب ميرسد، يا موافق با قوانين شرع است، يا مخالف، اگر موافق است، توافق آن بايد توسط افراد متخصص در امور دين تشخيص داده شود، مخالفت آن نيز بايد توسط افراد خبره در دين معين گردد. بنابراين، سياستگذاران در تصويب سياست، بايد يا خود در امر دين خبره باشند، يا تأييد نهايي سياست و موافقت يا عدم موافقت آن توسط فرد يا گروه خبره در امر دين صورت گيرد. اين امر نقش خدامحوري را در مشروعيتبخشي سياست كاملاً آشكار ميسازد.
• نقش خدامحوري در اجراي سياست، در دو مرحله خلاصه ميشود: يكي تفسير سياست، ديگري تبديل سياست به آئيننامه قابل اجرا. در اين مرحله، بروكراتها و كساني كه نقش اجرايي سياست را به عهده دارند، ميتوانند بر اساس دو تفكري كه بيان شد عمل كنند. يكي اينكه خودشان مطابق با خواست افراد، گروه، سازمان و... در مورد تفسير سياست تصميم بگيرند و سياست را بر اساس انسانمحوري كه تأمينكنندة منافع مادي و دنيايي افراد، گروهها و... است، تفسير كنند. ديگري تفكر خدامحوري است كه در تفسير سياست، بايد ربوبيت تشريعي يعني قوانيني كه از سوي خداي متعال وضع شده است، مدنظر قرار گيرد و تفسير سياست مبتني بر آن باشد، نه ايده اومانيستي. در مرحله تبديل سياست به آئيننامهها، ميتوان هر دو تفسير انسانمحوري و خدامحوري را ملاحظه كرد. از ديدگاه خدامحوري، مبناي اول باطل است و بايد مبناي دوم در تبديل سياست به دستورالعملهاي كاري موردتوجه قرار گيرد.
• نقش خدامحوري در ارزيابي سياست اين است كه خدامحوري بهعنوان سنجهاي ميتواند از ديدگاه ديني وضع موجود را با وضع مطلوب محك زند. مراد اين است كه در ارزيابي سياست براساس خدامحوري هرچه از انسانمحوري در سياستها فاصله بگيريم و به خدامحوري نزديك شويم، به وضع مطلوب نزديكتر شدهايم. بعكس، هرچه از خدامحوري دور و به انسانمحوري نزديك شويم، سياست موفق نبوده است. بهعبارت ديگر، اينكه سياست اتخاذشده چقدر جامعه را به سوي كمال نهايي سير داده است و به چه ميزان آنها را از اين راه منحرف كرده است، معياري است كه سياست را ميسنجد؛ هرچه سياستي كه جامعه را به سوي كمال مطلوب سير دهد، مطابق با ربوبيت تشريعي است و بعكس آن مخالف ربوبيت تشريعي ميباشد (خليلي، 1391: 328-326).
نقش خدامحوري در محتواي سياستها از ديدگاه اسلامي
الف) خدامحوري و سياست آموزشي: از ديدگاه خدامحوري اصل بر اين است كه تمام جامعه بايد آموزش ببينند. بهعبارت ديگر، آموزش همگاني باشد. به همين دليل در زمان صدر اسلام، اسيري كه ميتوانست ده نفر از مسلمان را آموزش خواندن و نوشتن بدهد، آزاد ميشد. در اين سياست، از ديدگاه خدامحوري مسئله نژاد، زبان، رنگ و... مطرح نيست، بلكه همه لازم است كه آموزش ببينند. اما مطلبي كه در سياست آموزشي از ديدگاه خدامحوري مطرح است، اين است كه آموزشهايي كه به افراد داده ميشود، بايد مطابق با ربوبيت تشريعي باشد. بهعبارت ديگر، سياستگذاران در سياستهايي آموزشي نميتوانند با ربوبيت تشريعي الهي مخالفت كنند و آموزشهايي را به افراد بدهند كه خارج از اين ايده است. ايده خدامحوري سياستهاي آموزشي را به سمت تأمين سعادت دنيايي و اخروي افراد سوق ميدهد. بهعبارت ديگر، اگر سياست آموزشي نتواند افراد را به سمت تأمين اين دو سعادت سوق دهد، اين سياست مخالف با ايدة خدامحوري است (خليلي، 1391: 328).
ب) خدامحوري و سياستهاي امنيتي: براساس آموزه خدامحوري سياستهاي امنيتي بايد بهگونهاي طراحي، تدوين و اجرا گردد كه كشور اسلامي، نه از سوي كشوري تهديد شود و نه مردم آن ترس از تجاوز كشور ديگري داشته باشند و نه موجب تهديد و ترس كشورهايي كه با كشور اسلامي سر جنگ ندارند، باشد. از سوي ديگر، نه قصد رسوخ در خلأ امنيتي كشورهاي كه با كشور اسلامي در تقابل نيستند، داشته باشد و نه بگذارد ديگران به چنين خلأهايي رسوخ كنند. به همين دليل حضرت علي(ع) به فرماندهان خود سفارش ميكند كه هرگز آغازگر جنگ نباشند، بلكه زماني به جنگ با طرف مقابل بپردازند كه آغاز جنگ همان طرف باشد. بنابراين، براساس آموزه قرآن، آمادگي كامل در سياست امنيتي لازم است (خليلي، 1391: 329).
ج) خدامحوري و سياستهاي اقتصادي: در سياست اقتصادي خدامحوري، نه سياست بازار آزاد را كه در كشورهاي غربي رايج است، بهطور كلي قبول دارد و نه سياست بلوك شرق، يعني كشورهاي كمونيستي را كه مالكيت خصوصي را ملغا ميداند و بر مالكيت اشتراكي اسرار دارد. به اين معنا كه در سياستهاي اقتصادي اسلام، مالكيت خصوصي به رسميت شناخته شده است و هر فرد مسلمان ميتواند ما يملكي را بهدست آورد و اين حق را نيز دارد كه آن را به كسي ديگر واگذار كند، يا بفروشد. خدامحوري در اصل اين سياست با سياستهاي اقتصادي غرب موافق است، اما در گستره آن اختلاف دارد. مراد اين است كه براساس سياست اقتصادي آزاد، هر فرد ميتواند با سرمايهاش هر كاري انجام دهد و كسي حق ايجاد مانع را در اين جهت ندارد، كاري هم به فاصلة طبقاتي ندارد. اما از ديدگاه خدامحوري، اين سياست اقتصادي غربي كه به دنبال كاهش فاصله طبقاتي است مردود است. به همين جهت، سياستهاي توزيعي مختلفي را پيشنهاد ميدهد. از سوي ديگر، اگر در سياستهاي اقتصادي هم مصلحت اجتماعي مطرح گردد و هم مصلحت فردي، ديدگاه خدامحوري مصلحت جمعي را بر مصلحت فردي، مقدم ميدارد. ازاينرو، برخي سياستهاي كنترلي را براي اداره بازار ايجاد و اعمال ميكند. در اين جهت، تا حدودي و نه بهصورت كامل، به سياست نظامهاي اشتراكي، كه جنبه عمومي را بيشتر اهميت ميدهد، نزديك ميگردد و از سياستهاي غربي فاصله ميگيرد (خليلي، 1391: 329).
جمع بندی یافته ها
با توجه به اینکه ارزش، جزء لاینفک هر تصمیم و خط مشی گذاری است و نقش آن در فرآیند خط مشی گذاری و شناخت آثار آن در چگونگی اخذ آن اهمیت فراوانی دارد، بنابراین در جامعه اسلامی، خط مشی گذاری باید با بهره گیری از ارزش های حاکم بر آن صورت گیرد. ارزش ها بر رفتار و عملکرد انسان ها اثر می گذارند و در جهت دادن به خط مشی ها مؤثر هستند. ریشه اصلی ارزش ها را باید در فطرت انسان جستجو کرد، انسان ها ارزش های خود را از مذهب، خانواده، اجتماع، فرهنگ و محیطی که در آن زندگی می کنند، اخذ می نمایند. خط مشی گذاری سیاسی جز به توکل و استعانت جویی از خداوند نمی تواند تدوین گردد، زیرا فشارها و توطئه های درونی و بیرونی بسیاری شدید و جانکاه است. گاهی می شود که بر اساس معیارهای عقلانی و حساب و کتاب های معمولی نمی توان کاری را از پیش برد و شکست بر اساس این استانداردها و ملاک ها، یقینی است، در اینجاست که توکل و استعانت از خدا تأثیر شگرف خود را نشان می دهد. تقوا نیز از تجلی های مهم ایمان و از لوازم اصلی برقراری مناسبات صحیح انسانی است. تقوا به عنوان عامل مدیریت، قانون مداری، مهار و کنترل درونی، وجدان بیدار انسانی، تشویق کننده به نیکوکار و منش و خوی سالم و اخلاقی و ترغیب کننده به سوی هنجارها و بسیاری از امور و مسائل دیگر، مهمترین عامل در حوزه خط مشی گذاری سیاسی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد.
توکل و مشورت دو امر ضروری در تصمیم گیری هستند که هم در قرآن و هم در نهج البلاغه به آنها توجه خاصی شده است. مدیر اسلامی از طریق رعایت الگوی الهی – عقلائی تصمیم گیری می تواند روحیه کارمندان و زیردستان را تقویت کرده و ایشان را به فرجام نیک امیدوار سازد و از ناامیدی و خودباختگی نجات دهد. در نتیجه، تصمیماتش به خوبی اجرا می شود و بازده کار و اثربخشی آن افزایش می یابد، بدون آنکه نسبت به کسی ستمی روا داشته باشد. در یک سازمان نیز انواع گوناگون از خط مشی وجود دارد، مانند خط مشی های گزینش، پالایش، تزکیه و آموزش. یک خط مشی گذار باید به گونه ای خط مشی یک سازمان را وضع نماید که افراد طبق معیارهایی مانند لیاقت و شایستگی، تخصص و کاردانی و توانایی جسمی گزینش و انتخاب شوند.
نقش خدامحوري در فرايند سياستگذاري اين است كه درك و مشاهده مشكل يا بر اساس خدامحوري است يا انسانمحوري و تعريف مشكل و تفسير آن نيز براساس اين دو مبنا امكان دارد. بر اين اساس اين دو ديدگاه انتخاب راهحل هم ممكن است تغيير كند. در مشروعيتبخشي، سياستها نيز لازم است كه سياستها در چارچوب ربوبيت تشريعي اتخاذ شوند. در اجرا هم بايد سياست براساس خدامحوري تفسير گردد و براساس اين ايده به دستورالعمل اجرايي تبديل گردد. در مقام ارزيابي سياست نيز هرچه در سياستگذاري از انسانگرايي به خدامحوري نزديك شود، سياست موفقتر است و اگر از آن دور شود، ناموفق است. نقش خدامحوري در محتواي سياستها، اين است كه ميتوان سياستها را با توجه به اين ايده تجزيه و تحليل و ارزيابي كرد.
منابع
1. قرآن کریم.
2. ابن کثیر (1410). البدایه و النهایه، بیروت، دارالاحیا، دارصادر.
3. ابن هشام، عبدالملک (1375). السیره النبویه، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپ پنجم، تهران، کتابچی.
4. احمدی سفیدان، حسین (1389). نقش ارزش ها در خط مشی گذاری سیاسی، فصلنامه آفاق دین، سال 1، شماره 4، صص 94-75.
5. الوانی، سیدمهدی؛ شریف زاده، فتاح (1387). فرآیند خط مشی گذاری عمومی، چاپ ششم، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی.
6. بهجت پور، عبدالکریم؛ هاشمیان، سیدمحمدحسین؛ یاسی، رحمان (1396). الگو خط مشی گذاری انسجام اجتماعی از منظر قرآن کریم، دوفصلنامه علمی پژوهشی دین و سیاست فرهنگی، شماره هفتم، صص 31-8).
7. جوادی آملی، مرتضی (1372). نحوه سیاستگذاری و تصمیم گیری در مدیریت اسلامی، مدیریت دولتی، شماره 23، ص 2 و 1).
8. خليلي، عزيزالله (1391) بررسي اصول مؤثر بر سياستگذاري عمومي از ديدگاه اسلامي، پاياننامه كارشناسي ارشد.
9. دانش فرد، کرم الله؛ ادیب زاده، مریم؛ ابراهیمی، رقیه (1394). بررسی ابعاد خط مشی گذاری عمومی از دیدگاه اسلامی با محوریت توکل و مشورت در سطوح فردی و سازمانی، اسلام و پژوهش های مدیریتی، سال پنجم، شماره اول، صص 97-83.
10. دانش فرد، کرم الله (1388). فرآیند خط مشی گذاری عمومی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات.
11. سبحانی، جعفر (1372). ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلامی، در مجموعه مقالات مرکز آموزش مدیریت دولتی، ص 205.
12. طباطبایی، محمدحسین (1374). ترجمه تفسیر المیزان، مترجم محمد باقر موسوی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
13. طبری، محمدبن جریر (1414). تاریخ طبری، بیروت، موسسه الاعلمی.
14. عباس نژاد، محسن (1384). قرآن، مدیریت و علوم سیاسی، مشهد، بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه.
15. قلی پور، رحمت الله (1392). تصمیم گیری سازمانی و خط مشی گذاری عمومی، تهران، سمت.
16. محفوظی، عباس (1388). اخلاق اسلامی، قم. مشهور.
17. واقدی، محمدبن عمر (1388). مغازی تاریخ جنگ های پیامبر، محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشر دانشگاهی با دخل و تصرف و فروغ ابدیت.
18. Dror, Yehezkel, 1988,public policy Making: Re-examined, sanfrancisco: chandler :Basic book
:: موضوعات مرتبط:
مقالات فارسی
:: برچسبها:
خط مشی گذاری,
مشورت,
الگوهای تصمیم گیری,
فرایند خط مشی گذاری