تاریخ :  شنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۲
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

نظریه های مصرف:

عوامل مؤثر بر مصرف ملی:

مصرف ملی نیز همانند مصرف یک فرد تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار دارد، به عنوان مثال درآمد ملی، ثروت ملی، انتظارات مصرف کنندگان از آینده، توزیع درآمد و ... عواملی هستند که در مصرف ملی نقش دارند. نظریه های مصرف در تلاش می باشند تا رابطه عوامل مؤثر بر مصرف را با مصرف نشان دهند. چهار نظریه مصرف معروف که در اقتصاد کلان از اهمیت بیشتری برخوردار هستند عبارتند از:

نظریه مصرف درآمد مطلق کینز ؛ نظریه مصرف درآمد نسبی دوزنبری ؛ نظریه مصرف درآمد دائمی فریدمن ؛ نظریه مصرف سیکل زندگی مودیلیانی.

نظریه مصرف درآمد مطلق (کینز):

نظریه درآمد مطلق یکی از اولین نظریه های مصرف و ساده ترین آنها می باشد. این نظریه که توسط کینز مطرح شد، مصرف کلی در هر دوره را تابعی خطی از درآمد ملی همان دوره (درآمد جاری) در نظر می گیرد.

تابع مصرف به صورت  می باشد که  (میل نهایی به مصرف) مقدار ثابتی است،  (میل متوسط به مصرف) با درآمد ملی رابطه معکوس دارد، یعنی با افزایش درآمد ملی  کاهش می یابد. همیشه  بزرگتر از  است و با افزایش درآمد  به  نزدیک می شود.

از نظر کینز تابع پس انداز که از تابع مصرف استخراج می شود به صورت  است،  (میل نهایی به پس انداز) مقدار ثابتی است ولی  (میل متوسط به پس انداز) با درآمد ملی رابطه مستقیم دارد. با افزایش درآمد  به  نزدیک می شود. کشش مصرف نسبت به درآمد کوچکتر از یک و کشش پس انداز نسبت به درآمد بزرگتر از یک می باشد.

همچنین توابع مصرف و پس انداز کینز توابعی عدم تناسبی هستند یعنی نسبت  و  در سطوح مختلف درآمد، ثابت نمی باشد.

انتقادهای وارده به نظریه مصرف کینز:

بعد از جنگ جهانی دوم، تابع مصرف کینز مورد انتقاد واقع شد و موجب شد که نظریه های مصرف دیگری نیز وارد ادبیات اقتصادی جهان شوند.

الف) یکی از مواردی که باعث شده نظریه مصرف کینز مورد تردید واقع شود، مطالعات آماری سایمون کوزنتس بود. وی با استفاده از آمارهای مصرف و درآمد در طی دوره بلند مدت (صد ساله) نشان داد که  مقدار ثابتی است، به عبارت دیگر تابع مصرفی که وی تخمین می زد عرض از مبدأ نداشت ولی برای دوره های زمانی کوتاه تر تابع مصرف کینز از نظر آماری مورد تأیید واقع می شد. بنابراین وی به این نتیجه رسید که تابع مصرف کینز برای دوره کوتاه مدت مصداق دارد ولی برای دوره های بلندمدت مصداق ندارد. همچنین تابع مصرفی که با استفاده از داده های مقطعی تخمین زده شد، تابع مصرف کینز را تأیید می کرد ولی تابع مصرفی که با استفاده از داده های سری زمانی دوره بلندمدت تخمین زده می شد، تابع مصرف کینز را تأیید نمی کردند.

ب) یکی از موارد دیگری که باعث تردید در صحت نظریه مصرف کینز شد، این بود که مقدار پیش بینی هایی که با استفاده از تابع مصرف کینز در مورد مصرف آینده صورت می گرفت معمولاً تورش به سمت پایین داشت، به عبارت دیگر تابع مصرف کینز مصرف را کم پیش بینی می کرد و این نشان می داد که عرض از مبدأ تابع مصرف کینز در طول زمان ثابت نمی باشد.

ج) مورد دیگر در مورد تابع مصرف کینز بحثی بود که تحت عنوان تز رکود مطرح شد. اگر   را به   تقسیم کنیم،  بدست می آید. طبق نظریه مصرف کینز بعد از جنگ   کاهش می یافت،   نیز با پایان جنگ کاهش می یافت و اگر   و   نیز ثابت باشند انتظار رکود می رفت ولی بعد از جنگ نه تنها رکودی اتفاق نیفتاد بلکه تورم هم بوجود آمد.

مجموعه انتقادهای فوق باعث شد که در نظریه های مصرفی که بعد از نظریه مصرف کینز مطرح شدند، معتقد باشند که مصرف فقط تحت تأثیر درآمد همان دوره نمی باشد، بلکه عوامل دیگری نیز در مصرف نقش دارند. مثلاً ثروت یکی از عوامل تعیین کننده مصرف در هر دوره می باشد، انتظاری که از درآمدهای دوره های آینده داریم، درآمد در طول دوره زندگی، وضعیت توزیع درآمد و ... عوامل دیگری هستند که تعیین کننده مصرف در هر دوره می باشند.

همه توابع مصرفی که بعد از نظریه مصرف کینز مطرح شدند دارای این ویژگی های بودند: مصرف یک برنامه بلندمدت است، افراد در تعیین مقدار مصرف، طول دوره عمر خود را در نظر می گیرند. ثروت نقش اساسی در مقدار مصرف دارد، تابع مصرف کینز در کوتاه مدت مصداق دارد ولی در بلند مدت مصداق ندارد و در بلندمدت مصرف از مبدأ می گذرد یعنی مقدار  صفر است و بنابراین  و  می باشد.

نظریه مصرف درآمد نسبی دوزنبری:

نظریه مصرف دوزنبری بر پایه دو مفهوم زیر بنا شده است:

الف) اثر نمایشی مصرف: دوزنبری معتقد است که مصرف کالاها و خدمات علاوه بر رفع نیازهای انسان ها، نشان دهنده پایگاه و یا موقعیت اجتماعی افراد نیز می باشد. یعنی قضاوت افراد از یکدیگر به مصرف افراد بستگی دارد. اگر فردی کالاهای گران قیمت مصرف کند نشان دهنده این است که وی از درآمد بالاتر و موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار است. به این اثر، اثر چشم و هم چشمی و یا اثر تظاهری مصرف گفته می شود.

ب) چسبندگی مصرف یا انعطاف ناپذیری مصرف (اثر چرخ دنده ای یا اثر ضامن): با توجه به اثر نمایشی مصرف، دوزنبری معتقد است که اگر درآمد افراد افزایش یابد، افراد به راحتی مصرف خود را افزایش می دهند ولی در هنگام کاهش درآمد، مصرف به راحتی کاهش نمی یابد، یعنی مصرف به سمت پایین چسبندگی دارد. علت آن این است که اگر درآمد افراد کاهش یابد، برای اینکه دیگران متوجه کاهش درآمد وی و در نتیجه پایین آمدن موقعیت اجتماعی آنان نشوند، فرد مصرف خود را به مقدار کمی کاهش می دهد. به عبارت دیگر تابع مصرف دوزنبری در بلندمدت تابعی تناسبی می باشد.

نظریه مصرف درآمد دائمی (فریدمن):

فریدمن معتقد است مصرف برنامه ای بلندمدت است و افراد هنگام تعیین مقدار مصرف خود به متوسط درآمد در طول عمر خود توجه دارند، به عبارت دیگر مصرف تابعی از درآمد دائمی می باشد. درآمد دائمی، درآمدی است که افراد انتظار دارند به طور متوسط و دائمی در تمامی طول عمر خود داشته باشند. درآمد دائخی را می توان متوسط ساده یا وزنی درآمد در طول دروه های گذشته در نظر گرفت.

از نظر فریدمن درآمد جاری () برابر است با درآمد دائمی () به علاوه درآمد اتفاقی یا گذرا (). درآمد دائمی درآمدی است که فرد انتظار دارد به طور دائمی در طول عمر خود دریافت کند. اگر درآمد جاری از دائمی بیشتر باشد، درآمد اتفاقی مثبت و اگر منفی باشد، درآمد دائمی منفی است. مصرف جاری نیز به دو جزء مصرف دائمی () و مصرف اتفاقی () تقسیم می شود. همچنین فریدمن فرض می کند که  هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، یعنی وابستگی آنها صفر است.

نظریه مصرف سیکل زندگی مودیلیانی:

مودیلیانی معتقد است که افراد برنامه مصرفی خود را برای همه طول عمر خود تنظیم می کنند. سال های عمر هر فرد به دو قسمت تقسیم می شود، سال هایی که فرد کار می کند و درآمد دارد و سال هایی که فرد بازنشسته می شود و درآمدی ندارد. در سال هایی که فرد کار می کند، پس انداز می کند و پس انداز افراد که روی هم جمع می شود، ثروت فرد را تشکیل می دهد، بنابراین ثروت فرد در اول بازنشستگی به حداکثر می رسد. در سال های بازنشستگی، پس انداز افراد منفی است، به عبارت دیگر هر فرد با شروع دوره بازنشستگی شروع به استفاده از ثروت جمع آوری شده طی دوره کار می نماید (بنابراین نقش پس انداز این است که فرد بتواند از یک مصرف با دوام در همه سال های عمر خود برخوردار باشد) و در زمان مرگ ثروت فرد به صفر می رسد.

حالت ارائه شده برای بیان نظریه مصرف سیکل زندگی هر چند بر مبنای فروض ساده کننده ای قرار دارد ولی قادر به بیان مفاهیم اصلی این نظریه است. اگر فروض راتغییر دهیم در نتایج حاصل از این نظریه تغییری ایجاد نمی شود. به عنوان مثال اگر فرد ارث بدست بیاورد، تابع ثروت از مبدأ شروع نمی شود بلکه از قسمت بالاتر شروع می شود و اگر فرد تصمیم بگیرد که از خود ارث بجا بگذارد ثروت در پایان دوره به صفر نمی رسد. اگر درآمد و مصرف را نیز افقی در نظر نگیریم، در نتایج این نظریه تغییر ایجاد نمی شود.

در این نظریه علاوه بر درآمد، نقش متغیرهای دیگر در مصرف بخوبی نمایان شده است. ثروت، ترکیب سنی جمعیت، قوانین بازنشستگی و قوانین و مقررات مربوط به ثروت، ارث و ... در مقدار مصرف نقش دارند. 

نظریه های سرمایه گذاری:

عوامل مؤثر بر سرمایه گذاری:

مخارج سرمایه گذاری در اقتصاد کلان تحت تأثیر عوامل زیادی همچون درآمد ملی، نرخ بهره، انتظارات، امنیت سیاسی و اقتصادی و ... قرار دارد. نظریه های سرمایه گذاری در تلاش هستند تا رابطه مخارج سرمایه گذاری را با عوامل مؤثر بر سرمایه گذاری تبیین نمایند. دو نظریه مهم سرمایه گذاری نظریه اصل شتاب که مربوط به کلاسیک ها است و نظریه کارایی نهایی سرمایه گذاری که مربوط به کینز است، می باشد.

توجه: فرق سرمایه و سرمایه گذاری: سرمایه گذاری عبارت است از تغییر در حجم سرمایه موجود در یک جامعه در طی یک دوره. به عبارت دیگر سرمایه گذاری مشتق سرمایه است نسبت به زمان و سرمایه انتگرال سرمایه گذاری است. سرمایه گذاری در حقیقت تشکیل سرمایه می باشد. سرمایه آن بخش از کالاها است که تولید کننده کالاها و خدمات دیگر هستند مثل اره در یک نجاری.

توجه: تقسیم بندی سرمایه گذاری یا سرمایه در اقتصاد کلان: سرمایه گذاری عبارت از افزایش ظرفیت تولیدی جامعه است که به سه شکل می باشد:

سرمایه گذاری در ماشین آلات و تجهیزات ؛ سرمایه گذاری در ساختمان ؛ سرمایه گذاری در موجودی انبار.

توجه: مفهوم سرمایه گذاری و سرمایه در اقتصاد کلان با اقتصاد خرد متفاوت است، به عنوان مثال اگر شما قطعه زمینی را خریداری کنید، از نظر فردی سرمایه گذاری کرده اید و به سرمایه یا ثروت شما اضافه شده است، ولی در اقتصاد کلان کشور سرمایه گذاری صورت نگرفته است، زیرا به ظرفیت و توان تولیدی جامعه اضافه نشده است. وقتی شما پول در بانک سپرده می گذاری می کنید پس انداز و یا ثروت شما افزایش یافته است ولی سرمایه گذاری و سرمایه در جامعه تغییر نکرده است. در اقتصاد کلان منظور از سرمایه گذاری، فقط خرید دارایی های فیزیکی جدید است و خرید دارایی های فیزیکی موجود و یا خرید دارایی های مالی (سهام و اوراق قرضه) سرمایه گذاری محسوب نمی شود.

نظریه اصل شتاب ساده سرمایه گذاری:

در این نظریه، سرمایه گذاری تابعی از تغییرات درآمد دملی در نظر گرفته می شود، به عبارت دیگر این نظریه نشان می دهد که سرمایه گذاریر با تغییرات درآمد ملی رابطه مثبت دارد. اگر نسبت سرمایه به تولید برابر با  باشد. که  نشان می دهد به ازای هر واحد تولید، چند واحد سرمایه لازم می باشد. خواهیم داشت:

از این رابطه نتیجه گیری می کنیم که سرمایه گذاری خالص با تغییرات درآمد ملی رابطه مستقیم دارد، یعنی:

انتقادهای وارده به اصل شتاب ساده:

1) در اصل شتاب ساده فرض می شود که همه سرمایه گذاری مورد نیاز طی دوره در همان دوره انجام و سرمایه موجود به سرمایه مطلوب می رسد. به عبارت دیگر هیچ وقفه ای بین سرمایه موجود و مطلوب وجود ندارد. ولی در عمل همه سرمایه گذاری مورد نیاز طی دوره انجام نمی گیرد، به عبارت دیگر سرمایه موجود با مطلوب برابر نمی باشد. علت آن این است که سرمایه گذاری احتیاج به زمان دارد، بعضی سرمایه گذاری ها چند سال طول می کشد. بنگاه ها معمولاً با محدودیت و مشکل مالی روبرو هستند و همه سرمایه گذاری لازم را نمی توانند طی یک دوره انجام دهند، بنگاه ها در صورتی اقدام به سرمایه گذاری می کنند که مطمئن شوند افزایش تقاضا برای محصولات آنها دائمی است، اگر افزایش تقاضا برای محصولات موقتی باشد، بنگاه اقدام به سرمایه گذاری جدید نمی کنند. برای اینکه بنگاه ها مطمئن شوند، افزایش تقاضا برای محصولات آنان دائمی است، چندین دوره زمان لازم است.

2) در اصل شتاب ساده فرض این است که  ثابت است، به عبارت دیگر عوامل تولید مکمل هستند، در حالیکه عوامل تولید معمولاً جانشین می باشند. ممکن است افزایش تولید، باعث استفاده کمتر یا بیشتر سرمایه گردد، بنابراین اصل شتاب مصداق ندارد.

3) اصل شتاب ساده در صورتی مصداق دارد که بنگاه ها با ظرفیت بیکار سرمایه روبرو نباشند، اگر بنگاه ها با ظرفیت بیکار سرمایه روبرو باشند، در صورت افزایش تقاضا و تولید اط ظرفیت بیکار سرمایه استفاده می نمایند.

اصل شتاب با وقفه:

با توجه به انتقادهای وارده به اصل شتاب، در اصل شتاب با وقفه، سرمایه گذاری لازم طی چندین دوره انجام می گیرد و موجودی سرمایه جاری به تدریج و طی چندین دوره به موجودی سرمایه مطلوب  می رسد. در اصل شتاب با وقفه در هر دوره، درصدی از سرمایه گذاری مورد نیاز انجام می شود.

 ضریب تعدیل است. در اصل شتاب ساده،  برابر با یک است ولی در اصل شتاب با وقفه  بین صفر و یک قرار دارد.  موجودی سرمایه مطلوب (سرمایه ای که باید داشته باشیم) و  موجودی سرمایه در دوره قبل یا موجودی سرمایه جاری می باشد.

نظریه کارایی نهایی سرمایه گذاری:

این نظریه که توسط کینز مطرح شده است، سرمایه گذاری را تابعی معکوس از نرخ بهره در نظر می گیرد. یعنی با افزایش نرخ بهره، سرمایه گذاری کاهش می یابد، برای اینکه بتوانیم نظریه کینز را توضیح دهیم باید با مفاهیم ارزش زمانی پول، ارزش حال و آینده و خالص ارزش حال و نرخ بازده داخلی آشنا شویم.

ارزش زمانی پول:

پول دارای ارزش زمانی است، یعنی 100 تومان امروز با 100 تومان سال آینده برابر نمی باشد( حتی اگر تورم هم وجود نداشته باشد). ترجیح زمان حال به زمان آینده به این مفهوم است که پول ارزش زمانی دارد. علت اینکه اکثریت افراد زمان حال را به زمان آینده ترجیح می دهند این است که اولاً هر چه افراد زودتر درآمد را بدست آورند، آن را سرمایه گذاری می کنند و می توانند سود و بازدهی بدست بیاورند. دلیل دوم این است که آینده مطمئن نیست و با خطر همراه می باشد ولی زمان حال مطمئن است. علت اینکه ما از آینده نامطمئن هستیم این است که اطلاعات ما از آینده ناقص است. هر چه سود و خطر بیشتر باشد، ترجیح زمان حال به آینده بیشتر خواهد بود. به نرخی که زمان حال را به زمان آینده ترجیح می دهیم، نرخ ترجیح زمان گفته می شود. حداقل نرخ ترجیح زمان همان نرخ بهره (سود) بلندمدت می باشد، بنابراین به جای نرخ ترجیح زمان، نرخ بهره را بکار می بریم.

ارزش حال و ارزش آینده:

اگر شما 100 تومان در بانک سپرده گذاری کنید و نرخ بهره بانک نیز 10 درصد باشد، 100 تومان شما، بعد از یکسال 110 تومان می شود. به 110 تومان ، ارزش آینده 100 تومان زمان حال در یکسال بعد می گویند و به 100 تومان، ارزش حال 100 تومان سال آینده گفته می شود. به عبارت دیگر 110 تومان سال آینده برابر است با 100 تومان زمان حال.                          

البته واضح است که ارزش آینده و ارزش حال به نرخ بهره (یا نرخ ترجیح زمان) بستگی دارد. اگر نرخ بهره صفر باشد، ارزش حال و ارزش آینده با یکدیگر برابر می شود که البته چنین حالتی در دنیای واقع وجود ندارد.

خالص ارزش حال (NPV):

خالص ارزش حال عبارت است از ارزش حال درآمدها منهای ارزش حال هزینه ها.                                                                    

با کمی اغماض می توان گفت   همان ارزش حال سود پروژه می باشد. ملاک تصمیم گیری این است که اگر   باشد، پروژه قبول می شود و باید سرمایه گذاری کنیم، اگر  باشد، نباید در پروژه سرمایه گذاری کنیم، هر پروژه ای که  بالاتری به ازای هر واحد سرمایه گذاری داشته باشد در اولویت قرار می گیرد.

نرخ بازدهی داخلی (IRR):

  با نرخ بهره معمولاً رابطه ای معکوس دارد، یعنی با افزایش نرخ بهره،  کاهش می یابد. نرخ بهره ای که  را برابر با صفر می سازد، به نرخ بازدهی داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه و یا کارایی نهایی سرمایه () معروف می باشد.            

اگر نرخ بهره از  سرمایه گذاری در پروژه بیشتر باشد؛ به این معنی است که  منفی است و نباید در پروژه سرمایه گذاری کرد. اگر نرخ بهره کمتر از  باشد، باید در پروژه سرمایه گذاری کرد، زیرا بازدهی سرمایه گذاری در پروژه از بازدهی سرمایه گذاری در خارج از پروژه بیشتر است. هر پروژه ای که  بیشتری داشته باشد در اولویت است.



:: موضوعات مرتبط: جزوات و خلاصه دروس تئوری های مدیریت
:: برچسب‌ها: نظریه مصرف درآمد مطلق کینز, نظریه مصرف درآمد نسبی دوزنبری, نظریه مصرف درآمد دائمی فریدمن, نظریه مصرف سیکل زندگی مودیلیانی
مجید بی عوض شبستری

ایمیل:
shabestari716@gmail.com

شماره تماس:
09375520909

کانال تلگرام:
modiran98ir@

** رشته مديريت در کشور ما داراي شاخه هاي متعددي مي باشد که از آن جمله مي توان به مديريت بازرگاني، صنعتي، دولتي، جهانگردي، بيمه، بيمه اکو، امورگمرکي و امور بانکي اشاره کرد و همچنين از شاخه هاي تخصصي تري مثل مديريت کميسارياي دريايي يا اداره امور بيمارستانها نام برد.
*** مديريت هنر كار كردن با ديگران است نه وسيله قرار دادن ديگران
با تشکر