تاریخ :  چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

« ارتباطات از دیدگاه فارابی »
مقدمه
فلسفه دانشی است که عهده دار «کشف»، «تحلیل» و «تعلیل» عقلانی احکام کلی موضوع خویش است؛ هر معرفت نظام مند که به «تبیین»، «تحلیل» و «تعلیل» احکام یک موضوع که دارای قابلیت مطالعه فلسفی است؛ بپردازد، یک دانش فلسفی قلمداد می شود. همانگونه که «حقوق»، «سیاست»، «اخلاق»، «زبان» و «هنر» ظرفیت مطالعه فلسفی را دارند؛ «اطلاعات» و «ارتباطات» نیز اموری هستند که از قابلیت مطالعه فلسفی لازم برخوردار است؛ لذا می توان سخن از «فلسفه اطلاعات» و «فلسفه ارتباطات» به مثابه دانشی که متصدی مطالعه عقلانی اطلاعات و ارتباطات است؛ نمود (بودوریس و پولاکاس, 1394, ص. 43).
هرچند ايدة ارتباطات در دوران نوين در تمدن غربي، به ظهور نظرية ارتباطات منجر شده، اما شناخت ماهيت، چيستي و چگونگي ارتباطات انساني همواره دغدغة متفكران در همة تمدن هاي بشري بوده است. در تمدن غربي، دانش ارتباطات در يك قرن اخير، در چند مسير اصلي تداوم يافته و مكاتب و سنت هاي فكري متعددي را شكل داده است (گريك، 1999، ص 132). اين تنوع نظريه پردازي حاكي از چندبعدي بودن پديدة ارتباط انساني است. نگاهي انتقادي به مكاتب، سنت هاي نظري ارتباطات موجود را نشان مي دهد. نظريه پردازي در اين حوزه، در يك محيط سكولار و بر اساس انديشه هاي ليبراليستي و سكولاريستي صورت گرفته است و حاصل آن نگاهي تقليل گرايانه به ارتباطات بوده است. ارتباطات از منظر دين، عرفان، فلسفه و حكمت اسلامي، با نگاه امروزي علم ارتباطات در غرب كاملاً متفاوت است (مولانا، 1388، ص 11). ازاين رو، ضرورت دارد ارتباطات با رويكرد اسلامي و از منظر متفكران مسلمان نيز بازخواني شود. مطالعه و بازخواني انديشة ارتباطي متفكران مسلمان براي توليد نظريه هاي بومي در حوزة ارتباطات، اهميت فراواني دارد و همان گونه كه مولانا معتقد است، مطالعة ارتباطات از منظر اسلام و متفكران مسلمان، مثل مولوي، ابن سينا، فارابي همة نظريه هاي متداول ارتباطات در غرب را به حاشيه مي راند (مولانا، 1390، ص 12). در اين ميان، انديشه هاي فارابي به عنوان فيلسوف مؤسس فلسفة اسلامي اهميت ويژه اي دارد. بررسي ميراث فكري فارابي نشان مي دهد كه يكي از موضوعات مهم در نظر او، ارتباطات انساني بوده است.


فارابی و مساله ارتباطات
در فلسفه نظری ارسطو ، انسان «حیوان ناطق» در فلسفه عملی او «حیوان سیاسی» تعریف شده است. «نطق» فصل ممیز انسان از بقیه موجودات زنده است که هم به قوه تفکر و اندیشه ورزی و هم به قوه کلام و سخنگویی او اشاره دارد. دکارت می گفت حیوان نمی تواند «فکر» کند زیرا نمی تواند «تکلم» کند. دورکیم می گفت به سبب «اجتماعی بودن» انسان سخنگو است. «تفّکر و اندیشه»، «تکلّم و بیان» و «ترابط و اجتماع» سه وجه از پدیده نطق یا همان «ارتباطات» اند که شامل فرایند درک حقایق و شناختن واقعیات، شکفتن معانی و شکافتن افکار از دل معانی و افکار دیگر، بیان و اظهار آنها و در نتیجه به هم پیوسته شدن افراد می¬شود. در اندیشه معلم اول انسان نه تنها موجودی برخوردار از «زبان و عقل» است بلکه موجودی است که همواره در کنش متقابل با دیگران به سر برده و موجودی سیاسی یعنی مدینه ساز نیز است (دیرکس, 1391, ص. 99).

ماهيت ارتباطات انساني در علم مدني
بررسي نظريه هاي ارتباطات انساني نشان مي دهد دغدغة اصلي نظريه پردازان ارتباطي تبيين چگونگي تكوين ارتباطات انساني بوده است. آنان براي پاسخ گويي به اين پرسش بنيادين كه چگونه فرستنده با گيرنده يا "خود" با "ديگري" ارتباط برقرار مي كند؟ با توجه به زمينه هاي نظري خود، پاسخ هاي متفاوتي ارائه كردند. كريگ در طبقه بندي سنت هاي نظري ارتباطات، پاسخ هاي هفت سنت اصلي ارتباطات را خلاصه كرده است (گريك، 1999، ص 74-75). يكي از ابعاد مهم و بنيادين ارتباطات پرسش از چرايي ارتباطات است: چرا انسان با هم نوع خود ارتباط برقرار مي كند؟ تكوين ارتباطات علاوه بر ماده، صورت و فاعل، نيازمند علت غايي نيز هست، به ويژه آنكه ارتباط كنش اختياري و ارادي انسان است و ازاين رو، غايتي دارد. گريفين با اذعان به اين نكته، معتقد است: انگيزه (motivation) يكي از مفاهيم اصلي ارتباطات است. او ضمن نقل انگيزه ها و اهداف تصويرشده در نظرية ارتباطي معاصر، مثل نيازهاي اولية اجتماعي به برقراري پيوند (Affiliation)، موفقيت (Achievement)، كنترل (Control). علاقه فراوان به كاهش عدم اطمينان (Uncertainty)، نگراني (Anxiety)، و مانند آن، در پايان تأكيد مي كند كه اگر تمام ارتباط‌هاي يك انسان به خاطر اين اهداف است به نظر بسيار خودخواهانه مي آيد؛ زيرا مفاهيمي مانند مسئوليت يا مقاومت را به كلي كنار مي نهند (گریفین، 2011، ص 474-475). ريشة اين امر را بايد در مباني انسان شناسي اين نظريه ها جست. بر اين اساس، نخستين جزء نظرية ارتباطي فارابي را بايد در فهم چرايي ارتباطات در علم مدني جست وجو نمود.

الف. چرايي ارتباطات در علم مدني
فارابي هرچند در علم مدني، خود متأثر از افلاطون است، اما دربارة علت تشكيل زندگي اجتماعي، نسبت به او نوآوري دارد. افلاطون مي گويد: شهر بدين علت پيدا مي شود كه هيچ كس به تنهايي نمي تواند همة مايحتاج خود را آماده كند، بلكه ما همه به يكديگر نيازمنديم. او سپس ـ به ترتيب ـ نياز به خوراك، مسكن و پوشاك را به عنوان نيازهاي اساسي انسان در تشكيل زندگي اجتماعي اش مطرح كرده، به توضيح آنها مي پردازد. پاسخ گويي به نياز جنسي نيز بي ترديد بنيان كوچك ترين واحد اجتماعي، يعني خانواده است (افلاطون، 1380، ج2، ص 868-869). در حقيقت، از نگاه افلاطون، غريزة گرسنگي و جنسي محرك كنش ارتباطي انسان هاست. شبيه اين تحليل البته با افزودن يك عامل تعيين كنندة ديگر، كه ماهيت تحليل فلسفي فارابي در اين زمينه را كاملاً از نوع افلاطوني آن متمايز مي سازد، در كلام معلم ثاني وجود دارد. او مي گويد:
«هريك از آدميان بر سرشت و طبيعتي آفريده شده اند كه هم در قوام وجودي خود و هم در نيل به برترين كمالات ممكن خود، محتاج اموري بسيارند كه هريك به تنهايي نمي تواند متكفّل انجام همة امور باشد، بلكه در انجام آن، به گروهي احتياج است كه هريك از افراد آن بايد متكفّل انجام امري از مايحتاج آن گردد، و هريك از افراد انساني نسبت به هريك از افراد ديگر بدين حال و وضع است. بدين سبب است كه براي هيچ فردي از افراد انسان وصول بدان كمالي كه فطرت طبيعي اش براي او نهاده است ممكن نمي گردد، مگر به واسطة اجتماع (فارابي، 1991، ص 117).

ب. چگونگي ارتباطات در علم مدني
فارابي در تبيين چگونگي ارتباطات، به نخستين صورت ارتباطات يعني ارتباطات شفاهي (كلامي) توجه كرده و به تحليل عقلي چگونگي پيدايش زبان پرداخته است. البته در اين مرحله نيز او از مباني انسان شناختي خود بهره مي گيرد و مي گويد: كنش انساني اين گونه تحقق پيدا مي كند كه كنشگر براساس فطرت، كه به مثابة سرماية ذاتي با خود به همراه دارد، تحرك خاص دارد؛ يعني حركت كنشگر در جهت ايجاد اعمال متناسب با آن و با استفاده از نيروهاي جسماني و نفساني خود است. حركات جسماني و نفساني كنشگر نيز پيوسته براي تحقق بخشيدن به آنچه آسان تر است صورت مي گيرد. به عبارت ديگر، اعضا و جوارح و حتي نيروهاي رواني بر اساس فطرت ذاتي و در پرتو اصل انتخاب اسهل، حركات طبيعي و ارادي خود را انجام مي دهند. تكرار آن تحركات كنشگر را به اعتياد يعني دروني سازي و نهادينه شدن (رسيدن به ملكات علمي و خلقيات رواني) مي رساند (فارابي، 1986، ص 135).

ارتباط برهاني و ساخت واقعيت اجتماعي مدينة فاضله
دغدغة اصلي فارابي در علم مدني، تأسيس مدينة فاضله است. از نظر فارابي، مدينه فاضله جامعه اي است كه الگوي ارتباطي آن برهاني است. در تبيين اين امر، بايد به مثلث مدينة فاضله، رياست فاضله و سياست فاضله در علم مدني توجه نمود. فارابي با بيان اين نكته كه علم مدني در حقيقت، علم به مصالح جماعتى است كه براي رسيدن به سعادت در سرزمينى اجتماع كرده‌اند، معتقد است: سعادت دو نوع است:
الف. سعادت ظنّي و پنداري؛ يعني اموري كه گمان مي رود سعادت است، اما در واقع، سعادت نيست، بلكه خيراتي است كه مي توان براي رسيدن به سعادت از آنها بهره برد؛ اموري همچون: ثروت، لذت، آزادي، و مقام كه اگر جامعه اي آنها را سعادت بداند، جامعه جاهله خواهد بود.
ب. سعادت يقيني و حقيقي؛ يعني امري كه مطلوبيت ذاتي دارد و براي رسيدن به غير نيست، و آن خير علي الاطلاق و همان سعادت قصوا و نهايي است (فارابي، 1405ق، ص 46).
بر اين اساس، فارابي مي گويد: اگر مقصود از وجود انسان رسيدن به سعادت حقيقي و نهايي است، او بايد ابتدا سعادت را بشناسد و آن را هدف و نصب العين خود قرار دهد، و در مرحلة بعد، وسايل دستيابي به هدف را بشناسد؛ آنچه را بايد براي رسيدن به سعادت بدان عمل كند. اما انسان ها به گونه اي آفريده نشده اند كه خودشان به تنهايي سعادت و اسباب آن را بشناسند، بلكه در اين امر، همه نيازمند تعليم و ارشادند؛ برخي كم و برخي زياد. برخي به صرف دانستن عمل مي كنند و برخي نيروي افزون تري براي عمل مطالبه مي كنند. ازاين رو، هر انساني نياز به معلمي دارد كه او را به سعادت رهنمون سازد. البته هر كسي نيز توان ارشاد و ترغيب ديگري را ندارد. از نظر فارابي، هر كس توان ارشاد ديگري را داشته باشد رئيس است (فارابي، 1996، ص 87). او با نظرية رياست، ساخت اجتماعي مدينة فاضله را ترسيم مي كند.
مدينة فاضله فارابي ساختار هرمي دارد و افراد بين دو سطح خدمت محض و رياست مطلق توزيع شده اند. مبناي اين توزيع با توجه به تفاوت افراد در خلقت و تربيت، مرتبة وجودي انسان هاست. ازاين رو، ساختار مدينة فاضله شبيه ساختار عالم هستي است (فارابي، 1996، ص 94). در رأس هرم، كسي قرار دارد كه مرئوس كسي نيست، و در قاعدة هرم، كساني قرار دارند كه تنها خادمند و بر كسي رياست ندارند. البته اين رياست به معناي قدرت بر حكم نيست، بلكه قدرت بر تعليم و ارشاد است. فارابي رئيس را كسي مي داند كه توان ارشاد ديگران را داشته باشد. ازاين رو، كسي كه قدرت بر ارشاد هيچ كس ندارد در پايين ترين مرتبه قرار مي گيرد و رئيس نيست. كسي هم كه نيازمند ارشاد كسي نيست و همه علوم و معارف را داراست رئيس اول يا رئيس مطلق است و آنان كه در مراتب ديگر قرار گرفته اند از يك سو، معلم و مرشد مرتبة پايين تر از خود هستند، و از سوي ديگر، تحت رياست مرتبة بالاتر. بر اين اساس، ساختار مدينة فاضله بر اساس آموزش، ارشاد و تعليم تعين مي يابد (فارابي، 1996، ص 87-88).
فارابی با نظریه عقل فعّال در صدد تبیین عالی ترین صورت ارتباطات انسانی یعنی ارتباط بشر با خداوند است. عالی ترین کمال انسان از طریق اتصال به عقل فعّال میسر می شود انسان متصل به عقل فعّال به بالاترین مرتبه کمال و درک معانی دست یافته است. چنین انسانی که وی آن را «رئیس اول» می خواند، کسی است که به یمن اتصال به عقل فعّال و طی مراحل رشد عقلی (از عقل هیولانی به عقل بالفعل و سپس عقل بالملکه شدن و در نهایت، رسیدن به مقام عقل مستفاد به درجه ای می رسد که همه معارف، بالفعل برای او حاصل می شود و دیگر نیاز به راهنما و رئیس ندارد و کاملّترین فرد جامعه است. رئیس اول، از این جهت که در عقل نظری به کمال رسیده است و از عقل بالفعل بودن، به عقل مستفاد باریافته است، و با اتحاد و اتصال به عقل فعّال، همه معارف عقلی را در خود جای داده، حکیم و فیلسوف است و از این حیث که به واسطه کمال قوه متخیله خویش توانسته است از طریق این قوه به عقل فعّال متصل شود و علم به جزئیات حقایق و اخبار غیبیه پیدا کند، نبی مرسل است (الفارابی، 1995،ص. 120-121). رئیس اول با اتصال و اتحاد و هم رتبه شدن با عقل فعّال (رسانه و میانجی وحی) مجموعه معانی حقیقی که برای سعادت انسانها و رسیدن به کمال لازم است را دریافت می کند.

جمع بندي و نتيجه گيري
بررسي آثار فيلسوف فرهنگ شيعه، فارابي، نشان مي دهد او با رويكردي عقلي، در نظام فكري خود، بين ارتباطات، فرهنگ و جامعه پيوند برقرار نموده است. در انديشة ارتباطي فارابي، كمال خواهي و دگردوستي مبناي جذب متقابل انسان ها به يكديگر و بنيان ارتباطات انساني است، و ارتباطات هنر ساختن و به كارگيري نشانه ها براي تفهيم و مبادلة معنا بين خود و ديگري، به گونه اي كه ديگري همان معنايي را درك كند كه خود درك كرده است. الگوي ارتباطات، كه فارابي با عنوان صناعت از آن ياد مي كند، به همين بعد مهارتي و هنري اشاره دارد.


منابع
افلاطون،1380، قوانين جمهوري، ترجمة محمدحسن لطفي، چ سوم، تهران، خوارزمي.
دیرکس، هانس. 1391. انسان شناسی فلسفی، با ترجمه محمدرضا بهشتی، تهران: هرمس.
فارابی، ابونصر ، 1405، فصول منتزعه، تهران، الزهراء.
ـــــ ، 1991، آراء اهل المدينه الفاضله، بيروت، دارالمشرق.
ـــــ ، 1995، آراء اهل المدينة الفاضلة و مضاداتها، تدوين توسط علی بو ملحم‏، بیروت: مکتبه الهلال.
ـــــ ، 1996، السياسه المدنيه، مقدمه و شرح على بوملحم‌، بيروت،‌ مكتب الهلال‌.‌
ـــــ ، 1986، كتاب الحروف‌، مقدمه و تحقيق و تعليق از محسن مهدى، ‌ بيروت، ‌دارالمشرق.‌
مولانا، سيدحميد،1388، دين در عصر رسانه، ترجمة علي عامدي و همكاران، قم، دفتر عقل.

Craig Robert T, 1999, “Communication Theory as a Field,” CommunicationTheory, Vol. 9, pp. 119–161
Griffin, Emory A, 2011, A first look at communication theory, McGraw-Hill, New York,.

 



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی
:: برچسب‌ها: مقالات رشته مدیریت, ارتباطات از دیدگاه فارابی, ارتباطات سازمانی, ارتباطات انسانی
تاریخ :  چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

تبیین ارتباط هوش سازمانی و چابکی سازمان

 

1- مقدمه
سازمان¬هاي امروزي در محيطي پر ابهام، پويا و متحول كار مي¬كنند. كثرت تغييراتي كه سازمان¬ها و افراد با آن روبه¬رو هستند، از چنان فشار و نيرويي برخوردار است كه همچون سيلي خروشان هر نوع مقاومتي را در هم شكسته و همه را با خود به جلو مي¬برد. به عبارت ديگر، وسعت و تنوع نيروي تغييري كه بر پيكر سازمان¬هاي امروزي وارد مي¬آيد آنها را وادار به پذيريش اين تغييرات مي¬كند. در دهه¬هاي گذشته غالب سازمان¬ها راهبرد بازسازي و مهندسي مجدد را در پاسخ به چالش¬ها و تغييرات محيطي انتخاب مي¬كردند اما اكنون ديگر رويكردها و راه¬حل¬هاي گذشته قابليت و توانايي خود را براي مقابله با چالش¬هاي سازماني و محيط بيروني از دست داده¬اند و بهتر است با رويكرد و ديدگاه¬هاي جديد جايگزين شوند. از اين رو، يكي از راه¬هاي نوين پاسخگويي به عوامل تغيير و تحول سازماني چابكي است. در واقع چابكي سازماني به عنوان پارادايم جديد جهت مهندسي سازمان¬ها و بنگاه¬هاي رقابتي است. سازمان چابك همواره براي يادگيري هر چيز جديدي كه باعث افزايش بازده ناشي از بهره¬گيري از فرصت¬هاي جديد مي¬شود، آماده است. اساس و بنيان سازمان چابك، يكپارچه سازي سيستم/ فناوري اطلاعات، كاركنان، فرايندهاي تجاري و تجهيزات، درون يك تشكيلات هماهنگ و انعطافپذير، جهت پاسخگويي سريع به اتفاقات و تغييرات محيط است. بنابراين از چابكي به عنوان پارادايم تجاري قرن بيست و يكم طرفداري شده است و به عنوان يك استراتژي موفقيت آميز و برنده، در دوران كنوني مطرح مي¬باشد (صادقیان و همکاران، 1391).
واکنش موفقیت¬آمیز و پویای سازمان¬ها بستگی به توانایی آن¬ها در ارائه¬ی اطلاعات مرتبط و یافتن به موقع راه¬حل مناسب برای مشکلات مواجه شده با تغییرات را دارد. با توجه به این امر توجه نظریه پردازان سازمانی، بر طراحی توانایی¬های فکری سازمان و از جهتی دیگر بر یکپارچگی فناوری اطلاعاتی و ارتباطی متمرکز است که نتیجه این روند، مفهوم جدیدی در تئوری سازمانی است که از آن به عنوان هوش سازمانی یاد می¬کنند (سیمیک ،2005). آلبرخت براي پاسخگويي به الزامات و جلوگيري از كُندذهني گروهي، از عنوان هوش سازماني استفاده مي¬كند. وي در مسئله هوش سازماني مدلي را ارائه مي¬كند كه داراي ابعاد هفتگانة: چشم انداز استراتژيك ، سرنوشت مشترك ، ميل به تغيير ، اتحاد و توافق ، روحيه ، كاربرد دانش و فشار عملكرد است (باقرزاده و اکبری دیباور، 1389).


2- بیان مسئله و ضرورت تحقیق
اين مسئله كه سازمان¬ها چگونه مي¬توانند در محيطي پويا و غيرقابل پيش¬بيني موفق شوند، موضوعي است كه به عنوان مهمترين چالش دنياي امروز شناخته مي¬شود. هرچند راهكارهاي مختلفي مثل توليد بهنگام، مهندسي مجدد، سازمان¬هاي مجازي و شبكه سازي معرفي شده¬اند، اما چابك گشتن سازمان از محبوب¬ترين اين راهكارها به حساب مي¬آيد. در چنين محيطي، چابكي تبديل به قابليت مهمي شده است كه تأثيرات بسياري بر عملكرد سازمان دارد (ریچاردسون ، 2007). تغییرات همیشگی و رقابت شدید در محیط سازمان¬ها مدیران را برانگیخته تا برای شرایط عدم ثبات و قطعیت چاره¬ای بیاندیشیند وگرنه ناگزیرند به زودی از میدان رقابت خارج شده و به تاریخ بپیوندند. در دنیای امروزی ارتقای هوش سازمانی از الزامات انکار ناپذیر برای بیشتر سازمان¬هاست تا بتوانند از راه کسب و تجزیه و تحلیل داده¬ها و همچنین، افزایش دانش و ایجاد آگاهی بر توانمندی¬های خود بیفزایند. افزایش هوش سازمانی موجب می¬شود تا سازمان¬ها داده¬های محیط پیرامون خود را سریع¬تر و با دقتی بیشتر تجزیه و تحلیل کرده و نتایج بدست آمده را از راه¬های سودمند، ذخیره کنند و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیم¬گیرندگان قرار دهند (زهرایی و رجائی پور، 1390). همانگونه که در دنیای انسانی و در حیات پرتلاطم بشری انسان¬های موفق و کارا خواهند بود که دارای هوش سرشار و بهره¬مند از درجه هوشی بالا باشند. بی¬تردید انسان¬ها با بهره¬گیری از هوش خدادادی خود خواهند توانست بر مسائل و مشکلات سازمان فائق آیند (کریمی و اکبری، 1393).
از طرفی، این شرایط متغیر موجب مواجه شدن سازمان¬ها با رقابت شدید در پاسخ به موقع به تقاضای غیرمنتظره مشتریان از لحاظ تنوع محصول، کیفیت بهتر و خدمات قابل اعتماد شده است. در واکنش به این تغییرات، برخی مطالعات نشان داده¬اند که راهبرد رقابتی پیشرفته¬ای که سازمان¬ها باید در اختیار داشته باشند، توانایی آنها برای حس هر گونه تغییر پیش¬بینی نشده در بازار یا ترجیحات مشتریان و سپس پاسخگویی سریه به آنها است. این قابلیت چابکی سازمانی نامیده می¬شود که به عنوان یک عامل تعیین کننده مهم سازمان¬های امروزی برای زنده ماندن و موفقیت در محیط کسب و کار آشفته کنونی در نظر گرفته شده است (یانگ و لیو ، 2012).
با بهره¬گیری از هوش سازمانی، اثربخشی استفاده از ساختارهای اطلاعاتی موجود، در راستای اهداف افزایش می¬یابد و اطلاعات از حالت عملیاتی و محدود شده در لایه¬های پنهان و غیررسمی، برای استفاده و کاربرد در تصمیم¬گیری¬ها و حل مسائل، توسعه داده می¬شوند. هوش سازمانی می¬تواند به مدیران کمک شایانی کند و آنها را قادر سازد تا با توجه به حافظه سازمانی به نیازها و مشکلات پاسخ گویند و توان عکس¬العمل به موقع در برابر تغییرات محیط را داشته باشند (شیری، محسندی مقدم و فیضی، 1393). در سازمان¬ها عوامل زيادي ممكن است به بسترسازي چابكي كمك نمايند، مديريت دانش و هوش سازماني از مهمترين عواملي هستند كه مي¬توانند باعث چابكي در سازمان شوند. بالطبع هر سازماني به منظور اينكه پاسخگوي نيازهاي كاركنان و جامعه باشد ملزم است متناسب با شرايط حاكم بر سازمان تغيير يافته و خود را با شرايط جديد وفق دهند، در غير اين صورت سرنوشت سازمان جز ركود، بي¬علائقي، بي¬ميلي و حتي تهديد برچيده شدن و از بازار خارج شدن نخواهد بود. بنابراين از جمله ابزارهايي كه سازمان به وسليه آن مي¬تواند براي مواجهه با محيط بي¬ثبات و غير قابل پيش¬بيني از آن استفاده كند، بهره گيري از رويكرد چابكي سازماني است. مفهوم چابكي سازماني به معني داشتن توانايي تطبيق و پاسخگويي نسبت به تغييرات پيش رو در محيط مي¬باشد (ابیلی، رومیانی و صحرائی بیرانوند، 1394).
از آنجایی که هوش بالای سازمان منجر به نوعی بینش عمیق راهبردی می¬شود، این بینش موجب سرعت بیشتر سازمان در واکنش به چالش¬ها و تحولاتی می¬شود که ممکن است سازمان را به سمت اضمحلال و نابودی پیش ببرند. همچنین، انعطاف پذیری عامل دیگری از هوش سازمانی است که می¬تواند بر چابکی تأثیر داشته باشد. انعطاف پذیری مانع از شکنندگی سازمان در برابر ناملایماتی است که از طرف رقیبان یا محیط بر آن وارد می شود.


3- چارچوب نظری تحقیق
مفهوم شناسی هوش سازمانی و چابکی سازمان
هوش سازمانی فرآیندی اجتماعی است که نظریه¬های آن بر اساس تئوری¬های هوش انسانی مطرح شده است (گلاین ، 1996)، ظرفیتی که یک سازمان می¬تواند از توان فکری کارکنانش برای رسیدن به مأموریت خود استفاده کند (آلبرخت، 2003). بر اساس نظریه هوش سازمانی آلبرخت، هوش سازمانی مشتمل بر هفت بعد می¬باشد که عبارتند از: (1) چشم انداز استراتژیک: تدوین استراتژی، بررسی محیطی، بررسی استراتژی¬ها توسط مدیران اشد، تعهد سازمان در قبال بازار، بیانیه، ماموریت و خط¬مشی¬های کلیدی برای سازمان، وجود برنامه منظم جهت ارتقای مدیران. (2) سرنوشت مشترک: سهیم کردن کارکنان در برنامه¬ها و نتایج عملیات، درک کارکنان از ایده اصلی کار و استراتژی کلی سازمان، کمک به انجام کارها در همه سطوح کارکنان، در میان گذاشتن احساس شراکت در امور، توسط کارکنان با مدیران، اعتقاد به چشم انداز سازمان، جهت موفقیت، دوام و استمرار ارتباط با سازمان توسط کارکنان. (3) میل به تغییر: رشد محصولات و خدمات و هماهنگ شدن آنها با تغییرات محیط، سازوکارهای حمایت از نوآوری، تشویق کارکنان جهت یافتن راه¬های بهتر در انجام کار، اجازه داشتن افراد برای پرسش درباره راه¬های پذیرفته شده انجام کار، نگه داشتن بوروکراسی سازمان در حداقل رشد، پذیرش اشتباهات توسط مدیران، ایجاد فضای لازم برای پذیرش تغییرات و ایده¬های جدید توسط مدیریت. (4) اتحاد و توافق: متناسب بودن ساختار کلی سازمانی با رسالت سازمان، وجود رویه¬های روشن در ارتباط با اولویت¬های کلیدی فعالیت سازمان، تسهیل عملکرد و بهره¬وری کارکنان توسط فرآیندهای انجام کار، توانمند نمودن کارکنان و قادر ساختن آنان به خلق ارزش برای مشتریان توسط سیستم¬های اطلاعاتی، تفویض اختیار¬ و مسئولیت تا پایین¬ترین سطح سازمان، توانایی ماموریت بخشیدن برای ایجاد همکاری و هماهنگی. (5) روحیه: وجود الگویی از تحرک و تعهد مدیران در ذهن کارکنان، تاثیر مدیریت در روحیه کارکنان، احساس بالندگی از کار کردن در سازمان، تلاش کارکنان جهت دستیابی به موفقیت، ابراز خوش بینی از فرصت¬های پیشرفت سازمان، پیگیری وظایف شغلی با علاقه توسط مدیران، کیفیت زندگی کاری. (6) کاربرد دانش: برآورد مدیران از مهارت¬های فردی، صلاحیت¬ها و شایستگی ابراز علاقه مدیران نسبت به دانش کارکنان، نفوذپذیری مرزهای سازمانی در برابر ایده¬ها و اطلاعات، حمایت سیستم¬های اطلاعاتی از جریان اطلاعات مفید، مطالعه آخرین ایده¬های کسب و کار توسط مدیران، وجود برنامه¬هایی به منظور بهبود
دوره¬های خدمتی، وجود فرآیندهای فرهنگی مشخص تبادل اطلاعات. (7) فشار عملکرد: اعتقاد کارکنان به اینکه جبران خدمت (پرداخت حقوق) به نحو عادلانه صورت می¬گیرد، ارتباط مدیران و سرپرستان در جهت پیشبرد اهداف و مقاصد، اقدام سریع سرپرستان برای حل مشلات کاری کارکنان، اقدام مدیران عالی به اصلاح یا عزل مدیران ناموفق، دریافت بازخورد کارکنان از عملکرد خود، احساس کارکنان از اینکه کارشان در موفقیت سازمان موثر است و درک کارکنان از نقش ها و مسئولیت هایشان (شیری، محسنی مقدم و فیضی، 1393).
مفهوم چابکی را برای اولین بار در سال 1991 موسسه یاکوکا به کار گرفت. در گزارشی که این آژآنس ارائه کرد، چابکی امکانی اساسی برای تولیدات جدید معرفی شده است. اصطلاح چابک، سرعت واکنش و انعطاف پذیری سازمان را در مواجهه با رویدادهای داخل و خارج از بیان می¬کند. برای اینکه سازمان¬ها به سرعت و با انعطاف پذیری کامل عمل کنند. نیازمند به کارگیری فناوری¬ها و سیستم¬های اطلاعاتی به¬روز، سرمایه¬گذاری بر روی کارکنان دانشی، انسجام در فرآیندهای کسب و کار، همسو شدن با اشکال مجازی سازمان¬ها، همکاری داخلی و خارجی و دستیابی به زنجیره عرضه یکپارچه هستند (برئو و همکاران ، 2001). با وجود تعاریف گوناگونی که از چابکی سازمانی ذکر شده است. گانسن (1997) بیان کرد که عناصری مشخصی در تعریف وجود دارد که در آنها توافق کلی وجود دارد، این عناصر شامل سرعت پاسخ گویی، انعطاف¬پذیری و تفکر است. به عقیده او، تولید ناب معمولاً با استفاده اثربخش از منابع در ارتباط است در حالیکه تولید چابک مربوط به واکنش اثربخش به محیط متغیر برای دستیابی به بهره¬وری است. از این¬رو، توانایی پاسخ به رویدادهای محیطی مهمترین مسئله برای سازمان¬های چابک شده است (گانسرکاران و یوسف ، 2002). به عقیده داو (2001) سرعت پاسخ¬گویی و مدیریت دانش دو رکن اساسی و مکمل چابکی سازمان است. سرعت پاسخ¬گویی به واسطه امکان تغییر در فرآیند و روابط منعطف در ساختار، که امکان سازماندهی مجدد را به وجود می¬آورد، به دست می¬آید. مدیریت دانش، نیازمند یادگیری مشارکتی در فرآیند و مدیریت دارایی دانش در ساختار است که دربرگیرنده شناسایی، اکتساب، انتشار و نوسازی دانش است (داو، 2001). اولین عنصر در چابکی سازمانی توانایی پاسخگویی است. به نظر داو، سازمان در این صورت یکی از اشکال چهارگانه فرصت گرا، نوآور، منعطف و چابک را به خود می¬گیرد. سازمان فرصت¬گرا از توانایی واکنش بسیار بالایی برخوردار است، اما توانایی کنشی پایینی دارد. وی همچنین بیان کرد که سازمان چابک سازمانی است که در آن هم توانایی های واکنشی بالاست و هم توانایی¬های کنشی. چنین سازمان¬هایی در شرایطی که فشارهای بازار بالاست و محیط متغیر و ناپایدار است مفیدند (داو، 2001). رکن دیگر سازمان چابک مدیریت دانش است، که نیازمند یادگیری مشارکتی است. این امر سازمان را توانمند می¬سازد تا اقدام به واکنش درست به رویدادهای محیطی کند. چرخه تشخیص (احساس) – واکنش هیکل (1999) رویکردی را به منظور به کارگیری فرآیندهای یادگیری پیشنهاد می¬کند. چنین چرخه¬هایی به فعالان سازمانی این اجازه را می¬دهد که به تشخیص رویدادهای محیطی بپردازند. مفاهیم مرتبط با اهداف سازمانی را تعبیر و تفسیر کرده، واکنش درستی به آنها داده، آن را به صورت قانون درآورده و به آن عمل کنند. به منظور دستیابی به چنین چرخه¬های یادگیری، سازمان¬ها باید بتوانند مجموعه دانش سازمانی، از جمله ایجاد، شناسایی، اکتساب و انتقال دانش ضروری برای توسعه را درست مدیریت کنند. از این رو، سازمان¬های چابک فرآیندهای یادگیری و توانمندی¬های مدیریت دانش را به منظور پاسخگویی به رویدادهای محیطی توسعه می¬دهند (بورجسون و متیسون ، 2005: 361).


الگوهای چابکی سازمان
محققان و مولفان بسیار زیاد و مشهوری الگوها و اندازه¬های گوناگونی از چابکی سازمانی ذکر کرده¬اند، اما تمامی آنها بر اساس الگوی گلدمن و همکارانش (1995) طراحی شده است: (1) الگوی گلدمن و ناگل: گلدمن و همکارانش (1995) چابکی را کاربرد فناوری¬های جدید و اثربخش ارتباطی دانسته¬اند. به عقیده آنان، چابکی دربرگیرنده اصول چهارگانه¬ای است که با هم در ارتباط¬اند: توانمندسازی و ایجاد رضایت در مشتریان؛ توانایی کنترل تغییرات و نامطمئنی محیطی؛ هماهنگی؛ افراد و اطلاعات. (2) الگوی شریفی و ژانگ: شریفی و ژانگ (2001) الگویی مفهومی از چابکی سازمانی ارائه کرده¬اند که شامل ابزارهای چابکی سازمانی، تقویت کننده¬ها، توانمندی¬ها و محرک¬های چابکی می¬شود. (3) الگوی کروکیتو و یوسف: در الگوی کروکیتو و یوسف (2003)، فناوری¬های پیشرفته اطلاعات و تولید منجر به ایجاد چابکی می¬شود و چابکی تولید نیز از طریق کاهش هزینه¬ها و افزایش سرعت و کیفیت، چابکی سازمانی را ایجاد می¬کند. بر اساس این الگو، پاسخ¬گویی و انعطاف¬پذیری که حاصل وجود ارتباط مؤثر بین رهبری، کارکنان، مشتریان و عرضه¬کنندگان است، رابطه تنگاتنگ با چابکی دارد. (4) الگوی گروه مشاوران آتوز: در الگوی گروه مشاوران آتوز ، ابعاد چابکی سازمانی به میزان بلوغ و انعطاف پذیری سازمان بستگی دارد. در این الگو فعالیت¬های مربوط به چابکی سازمانی در سه سطح مدیریت راهبردی، مدیریت ترفندی و مدیریت عملیاتی بررسی می¬شود. در واقع، چابکی سازمانی در این الگو به مفهوم انعطاف¬پذیری و توانایی نشان دادن واکنش به تغییرات محیطی است، که این امر به وسیله تقویت دائمی امکان¬پذیر است. تقویت دائمی نیز واسطه کسب آگاهی، وجود مقدمات انعطاف¬پذیری در سازمان و سرانجام برخورداری از سیستم کنترل به دست می¬آید (ابراهیمیان جلودار، ابراهیمیان جلودار، 1390: 26-29).


ابزارهای چابکی سازمان
به عقیده شریفی و ژانگ (2001) ابزارهای چابکی سازمانی به چهار گروه تقسیم می¬شود: (1) ساختار سازمانی: نیازمند ایجاد انعطاف¬پذیری در آن است؛ مشارکت با دیگر سازمان ها؛ افزایش انعطاف با تمرکززدایی و ایجاد ساختارهای منعطف؛ تمرکز بر سازماندهی مجدد و نوآوری. (2) افراد: توانمندی و انعطاف پذیری کارکنان در شرایطی که پیوسته در عرض موقعیت¬های بحرانی و ناپایدار قرار می¬گیرند نقش کلیدی در سازمان¬های چابک دارد. (3) فناوری اطلاعات: یکی از اولویت¬های اصلی سیستم¬های چابک توجه بسیار زیاد به اطلاعات است، همچنین میزان تبادل اطلاعات در سازمان¬های چابک بسیار زیاد و نیازمند مراقبت جدی از اطلاعات کلیدی در سازمان است. بنابراین سازمان¬های چابک نیازمند فناوری بالا و سیستم¬های اطلاعاتی و ارتباطی انعطاف¬پذیرند تا از این طریق بر انتقال درست اطلاعات اطمینان حاصل کنند و خودشان را با شرایط ناپایدار و پیش¬بینی ناپذیر محیط وفق دهند. (4) نوآوری و خلاقیت: هر سازمان چابک باید به جای فروش محصولات خود به مشتریان، ارزش¬های اساسی را به مشتریان تحویل بدهد. در واقع، هدف اساسی سازمان های چابک فراهم کردن مفهوم تولید بهنگام در نزد مشتریان، عرضه محصولات جدید و برآورده ساختن نیازهای گوناگون مشتریان در کوتاه¬ترین زمان است (ابراهیمیان جلودار، ابراهیمیان جلودار، 1390: 27).


4- پیشینه تحقیقات انجام شده
کارل آلبرخت (2002) در تحقیقی با عنوان بررسی هوش سازمانی مدیران استرالیایی بیان می¬کند که آن¬ها می¬توانند با آگاهی از میزان هوش سازمانی خود به درک و آگاهی بهتری از سازمان¬شان برسند. آرتتا و گياچتي (2004) در بررسی مولفه¬های مشترک پیچیدگی و چابکی سازمانی نشان دادند سازمان¬هايي كه پيچيدگي كمتري در فرايندهايشان دارند، تغيير را راحتتر مي¬پذيرند و بنابراين چابكترند و برعكس ايجاد تغيير در سازمان هايي كه فرايندهاي پيچيدهاي دارند دشوارتر است و اين سازمان¬ها كمتر چابك مي¬باشند. باقرزاده و اكبري ديباور (1389) با بررسي رابطه بين هوش سازماني و چابكي سازماني در سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي استان آذربايجان شرقی به این نتیجه رسیدند که رابطه ي مثبت و معناداري بين هوش سازماني و چابكي سازماني وجود دارد. همچنين بين چند بعد هوش سازماني شامل سرنوشت مشترك، ميل به تغيير، اتحاد وتوافق، روحيه، كاربرد دانش و فشار عملكرد با چابكي سازماني رابطه ي مثبت و معناداري به دست آمد، اما بين چابكي سازمان و چشم انداز راهبردي رابطه¬ي معناداري يافت نشد. رضایی (2012) نشان داد ارتباط معنی داری در استفاده از تکنولوژی اطلاعات با تمایل به تغییر و نیز استفاده از دانش و چشم انداز مشترک وجود دارد. خزاعی¬امین (1392) در پایان¬نامه خود نشان داد بين هوش سازمانی و چابکی سازمانی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. ابیلی، رومیانی و صحرائی بیرانوند (1394) در پژوهشی نشان دادند که تسهیم دانش بر چابکی سازمان و هوش سازمان تأثیر گذار بوده است. محسنی مقدم، شیری و ویسه (1394) نیز نشان دادند که هوش سازمانی و چابکی سازمانی بر عملکرد سازمانی کارکنان دیوان محاسبات کشور تاثیر گذار است. فرزی، عباسی و زردشتیان (1394) در پژوهشی نشان دادند که ضریب همبستگی بین هوش سازمانی و کارآفرینی سازمانی و چابکی سازمانی و کارآفرینی سازمانی مثبت و معنادار است. یافته های تحقیق ذبیحی، طباطبایی، قمری و اسدی (1394) نشان داد که بین هوش سازمانی و چابکی سازمانی در بیمارستان ها ارتباط معنی داری وجود داشت. از این رو، با توجه به یافته های مطالعات انجام شده، مصاحبه با متخصصان در امر هوش سازمانی و چابکی سازمان، و بررسی مقالات موجود مدل مفهومی زير به صورت محقق ساخته به صورت زير ارائه می گردد.

جهت خرید فایل تماس بگیرید 
09375520909 - شبستری
shabestari716@gmail.com



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی
:: برچسب‌ها: مقالات رشته مدیریت, پروپوزال مدیریت, ارتباط هوش سازمانی و چابکی سازمان, الگوهای چابکی سازمان
تاریخ :  شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

اصول و فنون مذاکره


چکیده
دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم شاهد تحولات شگرفي است . سرعت اين تحولات روز به روز بيشتر مي شود به طوري كه به هيچ وجه با گذشته هاي دور قابل قياس نيست . اگر بخواهيم آمادگي همراهي و توان لازم براي همگامي با اين تحولات داشته باشيم به ناچار بايد اطلاعات ، دانش ، ابزارها و توانمندي هاي مناسب و ضروري را در خود ايجاد و شكوفا كنيم . در اين ميان هم مدير علاوه بر توانايي هاي فني نياز به داشتن مهارت هايي در برقراري ارتباط مؤثر با ديگران را بايد لازمه ي كار خود قرار دهد چون كار مدير دستيابي و رسيدن به اهداف سازماني است حال براي رسيدن به اين اهداف سازماني از مهارتهاي ارتباطي كه بنحوي برطرف مورد نظر خود بتواند نفوذ پيدا كند بايد استفاده كند . هر روز كه مي گذرد همه ما چه به عنوان يك فرد ، مدير ، سازمان و شركت در محدودة گسترده تر و پيچيده تري از ارتباط با ديگران قرار مي گيريم .
مهارت ايجاد ارتباط مؤثر و كارآمد يكي از مهمترين مهارت هاي لازم براي هر مدير به شمار مي رود زيرا موفقيت يك مدير بيش از آنكه به تواناييهاي تكنيكي اش مربوط باشد به توانايي او در برقراري ارتباط مؤثر با ديگران بستگي دارد.
يكي از مهمترين مهارت هاي ارتباطي ، مهارت در مذاكره است، مذاكره يعني راه نفوذ در ديگران به منظور مبادله ي افكار يا اشياء مادي است، مذاكره مهم ترين و رايج ترين وسيله برقراري ارتباط بين انسان هاست . و چون تمام نيازها ، ادامه زندگي ، امنيت ، آسايش زندگي ، رفاه اقتصادي ، افزايش آگاهي ، بالابردن سطح زندگي و پيشرفته ترين سطح اين است كه ، با ديگران براي تأمين نيازهاي خود به توافق برسند.

کلیدواژه: مذاکره، فنون مذاکره، استراتژی ها و تاکتیک های مذاکره.


1. مقدمه
مردم بی آنکه متوجه باشند در حال مذاکره هستند. مردی که با زنش درباره صرف شام در رستوران و با فرزندانش درباره خوابیدن و خاموش کردن چراغ ها صحبت می کند، در یک کلام مذاکره می کند. مذاکره وسیله ابتدایی رسیدن به خواست هایی است که از دیگران انتظار دارید، ارتباط متقابلی است که برای توافق میان مردم طراحی شده است(جلالی بهجت، 1378).
اشخاصی که خود را در قضیه دو سویه ای گرفتار می بینند دو راه بیشتر نمی شناسند:
قبول نظر طرف مقابل و تسلیم شدن و در غیر این صورت سرسختی و ایستادن بر مواضع خود. مذاکره ننده نرمش پسند که خواهان برخورد نیست برای رسیدن به توافق به راحتی امتیاز می دهد. اما مذاکره کننده ای که بر مواضع پا می فشارد هر راه حل را در مضمون تحمیل اراده می بیند. به تصور او سماجت شرط پیروزی است. با آنکه فکر و ذکرش پیروزی است کار او هم به مرارت می کشد. سایر روش های متداول در حد فاصل این دو نهایت - سختگیری و نرمش - قرار می گیرند. هم تحقق خواسته های شخصی مطرح است و هم ادامه دوستی و هم مسالمت با دیگران .
راه سومی هم هست، راهی نه مبتنی بر انعطاف ناپذیری و نه مبتنی بر نرمش بی جا. به جای همه اینها، راهی هم مبتنی بر سخت گیری و هم مبتنی بر نرمش. در روش مذاکره اصولی، به جای توجه به خواسته طرفین، حقانیت امر مد نظر قرار میگیرد. بر این اساس حتی المقدور خواسته طرفین رعایت می شود هر جا خواسته ها در تضاد باشد به حکم انصاف و عدالت توجه می شود (جلالی بهجت، 1378).
مذاکره، فراگرد تصمیم گیری توافقی بین افراد به هم وابسته، با ترجیحات متفاوت است. به عبارت دیگر می توان گفت مذاکره فراگردی است که دو یا چند نفر یا گروه دارای هدف های مشترک و متضاد طرح های پیشنهادی خود را بیان می کنند و شرایط خاص را مورد بحث قرار می دهند تا احتمالاً به توافق برسند. به عبارت دیگر، مذاکره در صورتی تصمیم گیری مشترک است که طرفین ترجیحات متفاوتی داشته باشند. یکی از صاحبنظران مذاکره را داد و سند یا بده بستان آشکار و داوطلبی میان دو طرفی می داند که هر یک چیزی را از دیگری می خواند بنابراین، هر یک از دو طرف می تواند پیشنهاد طرف مقابل را نپذیرد. از سوی دیگر، لازم است مذاکره با فراگردی کاووشی دانست. زیرا هیچ یک از دو طرف نمی داند که آیا به توافق می رسند یا خیر (بورقانی، فراهانی، 1384).
2. اهمیت و ضرورت تحقیق
مذاکره یک روش برای رفع تفاوت ها بین افراد است البته، شاید راه های دیگری برای حل مشکلات یا به دست آوردن چیزی که می خواهید، وجود داشته باشد. لذا روش مذاکره باید بر اساس یک انتخاب هوشمندانه باشد. لیکن معمولاً کارامدتر و ارزان تر از راه حل های دیگر است.
دو سئوال کلیدی وجود دارد که شما قبل از تصمیم به مذاککره احتیاج دارد از خود بپرسید.
1- آیا می توانم با استفاده از مذاکره، نتایج بهتری نسبت به دیگر روش ها به دست آورم؟
2- آیا موضوعی که می خواهم در موردش مذاکره کنم ارزشش را دارد؟ آیا نتیجه اش آنقدر مهم است که برای آن زمان و کوششم را سرمایه گذاری کنم، یا بهتر است از روش دیگر استفاده کنم.
اگر جواب به هر دو سئوال منفی باشد، ممکن است شما ترجیح دهید از روش دیگری برای دستیابی به چیزی که می خواهید استفاده کنید (بورقانی فراهانی، 1384).
مذاكره امروزه يكي از با اهميت ترين و مهمترين كار هر مدير به حساب مي آيد . هر مدير خواه ناخواه مرتبط با افراد زير دست و مافوق و كليه افرادي كه به نحوي با سازمان مرتبط در تماس اند برخورد دارد اين ارتباط خود نشان دهنده مذاكره است يعني اين ارتباطات به همين جا ختم نمي شود . بلكه وقتي اين ارتباطات از مرزهاي سياسي كشورها مي گذرد رابطه پيچيده تري تحت عنوان روابط خارجي پيش مي آيد كه اين نوع ويژه اي از مذاكرات و توانمندي هاي فوق العاده اي را طلب مي كند اين فرآيند امروزه با سرعت و تنوع و پيچيدگي خاص خودش به پيش مي رود كه اين يك حقيقت غير قابل انكار و قطعي به شمار مي آيد عدم تسلط به اصول فوق باعث خواهد شد كه ، علاوه بر منافع فرد سازماني ، منافع كلان و ملي نيز در معرض تضييع و خطر قرار مي گيرد . بنا بر اين براي حفظ منافع خرد و كلان و تقويت فرهنگ مذاكراتي بايد به نحو شايسته اي اقدام مثبت و سريعي در اين زمينه ايجاد ، توسعه و تقويت اين عامل انجام گيرد با اين وجود در ايران بسياري از مديران روش درست انجام كار مذاكره را نمي دانند هر چند اين افراد جهت انجام امور تجاري خود دائماٌ در حال مذاكره اند ، ليكن حرف انجام عملي دليل بر آن نمي شود كه آن عمل درست انجام شود ، مذاكره هم احتياج به دانش و مهارت خاص خود دارد كه مديران ما بايستي با اين مهارت ها آشنايي پيدا كنند و آن را به خوبي فراگيرند و از جنبه علمي آنر ا بياموزند با برخورداري از مهارت در مذاكره بدون اتلاف وقت و انرژي و منابع به راحتي مي توانند از نقطه نظرات هم مطلع شوند و به خوبي از اين مذاكرات سود ببرند .

3. مبانی نظری
تعریف مذاکره
مذاكره تبادل ارتباط براي رسيدن به توافقي است وقتي كه شما و طرف مقابل شما داراي منافعي هستيد كه بين شما مشترك است و در همان حال منافعي داريد كه با يكديگردر تضاد است.( فيشرو يوري ،1383 ، 20 )
مذاكره فرآيند تصميم گيري توافقي بين افراد به هم وابسته و با ترجيحات متفاوت است. ( رضائيان ، 1382 ، 89)
مذاكره فرآيندي است كه دو يا چند نفر يا گروه داراي هدف هاي مشترك و متضاد ،‌طرح هاي پيشنهادي خود را بيان مي كنند و شرايط خاص خود را مورد بحث قرار مي دهند تا احتمالاٌ به توافق برسند . ( Hellriegel & etal , 1995 , 446 )
مذاكره : هنر رسيدن به تفاهم متقابل از طريق چانه زني و بحث و استدلال بر سر مسائل اساسي است در حقيقت « فرآيند »‌ جريان و يا برنامه اي است كه يك خريد و فروش را به نتيجه مي رساند0 (حسيني ، 1383 ، 29 )
مذاكره:به معني گفتگو ، بحث يا چانه زني جهت دستيابي به توافقي در معاملات بازرگاني مي؛باشد ( رستمي ، 1382 ، 78 )
مذاكره : ضرورتاٌ هنر يافتن فني است كه هر دو طرف بتوانند از معامله آنچه را كه مي خواهند بدست آورند . ( H.Buskirk and D.Buskirk , 1992 , 324 )
مذاكره فرآيند حل اختلاف عقيده هايي كه در معاملات بين خريدار و فروشنده بوجود مي آيد . ( Ashcroft , 2004,230)
مذاكره : وسيله اي است كه توسط آن افراد با علائق متفاوت مي توانند در مورد اينكه چگونه بتوانند با افراد به سازش برسند ، به معني دقيق كلمه به عنوان يك روش حل تعارض در نظر گرفته مي شود . (manning and Robertson , 2003 , 61)
مذاكره : فيشر و ديگران مي گويند : كه مذاكره وسيله اي اساسي در بدست آوردن اين است كه شما از ديگران چه مي خواهيد . مذاكره ارتباطات پس و پيشي است كه براي رسيدن به توافق طراحي شده است وقتي كه شما و طرف ديگر داراي منافعي هستيد كه تقسيم شده است و ديگراني كه مخالف هستند . ( Pullins & etal , 2000 , 467 )
از نظر ديويد اسميت مذاكره عبارت است از : روش تصميم گيري كه با تركيب از منافع مشترك و متعارض اعضاي گروه هايي كه در تصميم گيري شركت كرده اند مشخص مي شود ، اشتراك منافع منجر به اين ضرورت مي شود كه هر دو طرف با هر تصميمي موافقت كنند ، منافع متعارض مربوط به خصلت موضوعات اساسي است كه نسبت به موقعيت غيرعادي است.(Wimsatt and Gassenheimer , 1995 , 20 ‌ )
مذاكره : فرآيندي است كه حداقل 2 طرف براي رسيدن به توافق موضوعاتي كه متقابلاٌ سودمند است تلاش مي كنند . ( Gulbro and Herbing , 1996 , 17 )
مذاكره فرآيند رسيدن به تفاهم متقابل ، از طريق چانه زني ، بحث و استدلال بر نكات اساسي است به عبارت ديگر مذاكره مجموعه كنش ها و واكنش هاي طرفين بر سر موضوعات مورد علاقه آنهاست و اين مجموعه كنش ها و واكنش ها به مراتب بيشتر از يك مقايسه ساده بين پيشنهادها و پذيريش ها است . ( حسيني ،‌1376 ، 200 )
فرهنگ مارین وبستر مذاکره را عمل یا فرایند گفت و گو با دیگری برای دستیابی به توافق بر سر مسئله‌ای تعریف کرده است.
در فرهنگ امریکن هریتیج مذاکره به صورت عمل یا فرایند گفت و گو با دیگران برای دستیابی به توافق یا یک موافقت نامه تعریف شده است.
گفت و گویی که هدف آن دستیابی به یک توافق است، تعریفی است که فرهنگ اکسفورد از مذاکره ارائه داده است.
همان گونه که ملاحظه می شود صرف نظر از تفاوت های جزئی، هر سه تعریف گفته شده تقریبا شبیه به هم هستند. دو عنصر گفت و گو و توافق در هر سه تعریف وجود دارد.
از دیدگاه دیگر می توان گفت، مذاکره فراگرد تصمیم گیری توافقی بین افراد به هم وابسته و با ترجیحات متفاوت است (1991:446 , Bazerman & Neal )، یا می‌توان گفت مذاکره فراگردی است که دو یا چند نفر یا گروه دارای هدف های مشترک و متضاد، طرح های پیشنهادی خود را بیان می کنند و شرایط خاص خود را مورد بحث قرار می دهند تا احتمالا به توافق برسند (1995:446 ,Hellriegel). به عبارت دیگر، مذاکره در صورتی تصمیم گیری مشترک است که طرفین ترجیحات متفاوتی داشته باشند. یکی از صاحب نظران، مذاکره را داد و ستد یا بده بستان آشکار و داوطلبانه میان دو طرفی می داند که هر یک چیزی از دیگری می خواهد، بنابراین هر یک از دو طرف می تواند پیشنهاد طرف مقابل را نپذیرد.

اركان اصلي مذاكره
الف : اهداف : هيچ كاري و فعاليتي بدون هدف معنا نخواهد داشت در نظام هستي ، همه چيز هدفدار بوده و به سوي غايتي در پيش است . آفرينش ، هستي ،‌ حيات و انسان ها داراي هدفي بوده و جهت رسيدن به آن در تلاش اند مذاكرات نيز به عنوان يكي از فعاليت هايي كه افراد به طور مداوم و روزانه و خواسته و ناخواسته ناگزير از انجام آن هستند ، اهداف خاصي را دنبال مي نمايند . طرف هاي ديگر در مذاكرات هر كدام داراي منافعي بوده و جهت رسيدن به منافع خود در وضعيت مذاكره قرار مي گيرند ، ليكن همين منفعت بردن از انجام مذاكره جهت برآوردن هدف يا اهداف از پيش تعيين شده براي فرد مطلوب مي باشد . لذا در پس هر مذاكره نيز مانند ساير فعاليت هاي ديگر هدفي وجود داشته و مذاكره فعاليتي هدف دار مي باشد . هدف مذاكرات بازاريابي براي هر كدام از طرفين نفعي است كه از انجام داد و ستد حاصل مي گردد . بديهي است منافع مورد نظر بايد مشخص و قابليت ارزيابي باشد .
ب : روش ها : مذاكرات نيز مانند ساير فعاليت هاي ديگر به روش هاي گوناگون صورت مي گيرد . مانند روش هاي سخت و خشن ، ملايم و منطقي كه ممكن است صورت بپذيرد .
ج : افراد : اصولاٌ مذاكره توسط افراد صورت مي گيرد . نقش شخص يا اشخاص مذاكره كننده ،‌از آن جهت اهميت دارد كه دانش و بينش آنها ، سن ،‌ جنس ، عواطف و بالاخره مقام و موقعيت شغلي يا اجتماعي آنها ، آثار متفاوتي براي ميزان ثمر بخشي و موفقيت يا شكست مذاكرات برجاي مي گذارد.
د : اطلاعات : هر مذاكره اي بر پايه ي اطلاعات استوار است . در مذاكر ات بازاريابي كه بين دو قطب يا دو گروه مخالف يا داراي منافع متضاد صورت مي گيرد ، هر كدام از طرفين بايد ابتدا ، اطلاعات اساسي و حتي بسيار دقيق از طرف مقابل جمع آوري نموده باشند ، در غير اين صورت ، امكان دارد توافق هاي به عمل آمده با توجه به حقايقي كه بعد ها روشن خواهد شد ، جامعة عمل نپوشيده و اختلافاتي بروز كند ( حسيني ، 1376 ، 201 ).

فرآیند مذاکره
در روش مذاکره مراحل مختلفی وجود دارد که اختصاراض در ذیل آورده می شوند (مجتهدی،1381):
- توافق در اصول
قبل از شروع مذاکرات آنچه مستلزم اعمال دقت نر بیشتر است لزوم نیل به توافقی کامل در خصوص شخص مذاکره کنندگان، زمان، کان، دستور کار جلسه و سایر موارد مربوط به تنظیم کنفرانس همچنین سطح و درجه دیپلماتیک است. در واقع هر یک از موضعات اصولی مزبور که به ظاهر کم اهمیت می نمایند می تواند موانعی جدی در راه رسیدن به توافق باشد و نباید فراموش شود که مواضع هر یک از طرفین مذاکره راجع به مسائل اصولی نشانگر درجه زندگی یا دوری هر یک از آنها در قبال مسائل اساسی و در عین حال نشانگر میزان اعتماد و همچنین خصومت آنها می باشد. هر یک از طرفین موضوع عدم توافق در خصوص اصول تعمداً با نیت و یا تحصیل امتیازی از طرف مقابل مورد اتخاذ و استفاده قرار می دهد. بنابراین در مذاکرات، بحث مربوط به موضوعات اصولی و عدم توافق در آنها ممکن است پایه و اساس مذاکره را تشکیل دهد. در حال حاضر بمانند گذشته شکل میز کنفرانس و ردیف استقرار مذاکره کنندگان و مواد مربوط به دستور کار و نحوه تدوین و تنظیم مواد آنها که در ظاهر موضوعات جزئی و کم اهمیت هستند بعضاً دقت زیاد طرفین را بخود مشغول می دارد.

- طرح حداکثر خواسته ها
در آغاز و ابتدای مذاکره، طرفین غالباً مطالبات خود را در میان می گذارند ولی با پیشرفت آن متدرجاً با چشم پوشی از برخی باعث رونق گیری گردیده و موجب به وجود آمدن تغییراتی در کمیت می گردند. در این برهه امکان احراز و پی بردن به وجود یا عدم وجود حسن نیت در مذاکره برای طرف مقابل جهت پیش بینی آینده از حیث حصول یا عدم حصول نتیجه مطلوب مقدور می گردد و طبعاً این مرحله نیازمند شکیبایی و حوصله طرفین می باشد.
- احراز حداقل خواسته ها
در مقابل مطرح ساختن حداکثر مطالبات از ناحیه یک طرف، طرف مقابل نیز اهتمام و کوشش خود را به منظور احراز خداقل خواسته و قصد و نیت واقعی آن به کار می برد. در این مرحله امکان یا عدم امکان دادن امتیاز طرف مقابل و همچنین احتمال و امکان کناره گیری آن مورد بررسی قرار می گیرد. در واقع به این مرحله نقطه مقاومت اطلاق می گردد. کشف و احراز نقطه مقاومت طرف مقابل امری آسان نیست. زیرا مذاکره کنندگان عموماً حداقل قصد و نیت خود را قبلاً مطرح نمی کنند و چون هر دو طرف منتظر اعلام موضع طرف مقابل در خصوص حداقل خواسته های خود می مانند و چون معمولاً هیچ یک از طرفین در این مورد پیشقدم نمی شوند لذا موجب اتلاف وقت ولی در در مقابل ایجاد جو اعتماد و اطمینان متقابل می گردد که می توان آن را ناشی از وجود عنصر صبر تلقی کرد. بنابراین در این برهه صبر دارای اهمیت است.
طرفین مذاکره کوشش خود را ه منظور کشف و احراز نقطه مقاومت طرف مقابل ولو بصورت نسبی به کار می گیرند و از این طریق با ارزیابی کلی نسبت به براورد فاصله میان خواسته های هر یک از طرفیت تصمیم به ادامه یا قطع مذاکره اتخاذ می کنند. در صورتیکه امکان راه یابی به یک راه حل از طریق مذاکره ضعیف باشد از وجود یک وضعیت بن بست در مذاکره سخن گفته می شود. در این وضعیت هر یک از طرفین منفردا و یا متفقا خواهند توانست فرصت پیش آمده مذاکرات را مانند وسیله ای برای تبلیغ مواضع خود مورد بررسی قرار دهند و یا اینکه از دولت های متبوعه خود درخواست تجویز محورهای جدید مذاکره را بنمایند. در این مقطع موارد توقف موقتی و یا دائمی مذاکره و یا دادن امتیازان کم اهمیت برای ادامه مذاکرات مورد بررسی قرار می گیرند.
- حرمت موارد توافق شده قبلی
حصول یک توافق قدر مسلم ملازمه با مذاکرات در خصوص هر یک از اجزا و بخش های آن توافق را دارد زیرا موارد متفاوت در یک مذاکره بصورت دفعتاً واحده نمی تواند مورد بررسی قرار گیرد. مخصوصاً در مذاکره معاهدات هر یک از مواد آن منفرداً تحت بررسی قرار می گیرند. در طول مذاکرات قبل از رسیدن له توافق نهایی آنچه که قبلاً روی آن مطابقت لازم حاصل و با تفاهم منجر به توافق گردیده است محترم شمرده شده و متابعت و وفادارای نسبت به آنها رعایت می شود.
- انعطاف
وقتی میان طرفین ماده نزاعی جدی وجود دارد و یا زمان مذاکرات بیش از حد متعارف به طول انجامیده باشد برای اینکه در نهایت توافقی حاصل شود لازم می اید طرفین در مواضع خود از انعطاف برخوردار باشند زیرا اتخاذ مواضع سرسختانه و انعطاف ناپذیر مذاکرات را در یک آن می تواند متوقف سازد. برعکس، تغییر موضع نسبت به خواسته های طرف مقابل با ارائه گگزینه های مختلف به شرط عدم خروج از چهارچوب منطق و ابراز آمادگی جهت پذیرش پیشنهادات طرف مقابل جز با انعطاف و حفظ و ادامه آن مسیر نخواهد بود. بنابراین به لحاظ اجتناب از احتمال قطع مذاکرات از هر گونه اتمام حجت ها و اولتیماتیم دادن ها که با قاعده انعطاف منافات دارد می باید به طور جدی خودداری گردد.
- استقبال از امتیاز
یکی از عناصر تأثیر گذاری جهت تسهیل روند مذاکرات دادن پاسخی متناسب با طرف مقابلی است که در مقام دادن امتیاز می باشد. بنابراین بی تفاوتی و بی اعتنایی نسبت به آن با موازین و مبانی عدالت منطبق نخواهد بود و در این مرحله نشان دادن رضایت و امتنان از اقدام مقابل می تواند پاسخ متناسب به طرف باشد.
- عدم برخورد در مقابل برخی اجحافات
در اثنای مذاکرات به منظور دست یافتن به نتیجه ای مطلوب، بعضاً نوعی غمض عین و چشم پوشی نسبت به زیاده طلبی و یا سود طلبی طرف مقابل ضرورت خواهد داست. اتخاذ چنین موضعی در جلب اعتماد و دوستی طرف مقابل ممکن التأثیر می باشد. لازم به ذکر است ارزیابی و برآورد میزان سود و زیاده طلبی طرف مقابل و اغماض از آن در دست و اختیار یک مذاکره کننده مبتکر خواهد بود که با دقت عمل و تیزبینی اقدام نماید.
- احتراز از دروغ و تناقض
صداقت رفتاری و گفتاری در مذاکرات به عنوان یک اصل موجد زمینه اعتماد متقابل می باشد. برعکس توسل به دروغ غالباً موجب سلب اعتماد متقابل شده و اختلالی جدی در امر مذاکرات را فراهم خواهد نمود.
هارولدنیکولسون نویسنده موضوعات دیپسلماسی اعتقاد دارد یک دیپلمات خوب باید سعی کند در نظر اشخاصی که طرف مذاکره آنها می باشد دیدی غیر واقعی ایجاد نکند. یک مذاکره کنندده در قبال عدم صداقت طرف مقابل در هیچ موقعیت و شرایطی نباید با حرکت از توجیه ماکیاولی عدم صداقت از خود نشان دهد.
- اصل حسن نیت
در کلیه مذاکرات تقید و پای بندی به موازین اصل حسن نیت شرطی اصلی است. زیرا در اثر آن اولاً امکان رسیدن به توافق بیشتر می شود و چنین موردی به بیانی دیگر نوعی دادن امتیاز به طرف مقابل است، ثانیاً باعث ایجاد نرمش و روند مذاکرات جهت رسیدن به تفاهم می گردد. از این رو طرفین سعی می کنند پیشنهادات غیر منطقی و غیرقابل پذیرش ارائه ندهند و ثالثاً در مواققعی که شرایط و وضعیت به نفع صرفاً یک طرف است مانعی برای ادامه مذاکره به وجود نیاید. رابعاً حسن پایبندی به قواعد مذاکره را تقویت می بخشد. بطور مثال اگر یکی از طرفین قاعده دادن امتیاز متقابل به طرف مقابل را مختل سازد متهم به نقض اصل حسن نیت می گردد. یکی از علل عدم تقید به اصل حسن نیت از سوی برخی دولت ها معمولاً وجود انگیزه و قصد تبلیغ در آنها می باشد.
- اجتناب از خشونت و برخورد احساسی
مذاکره کنندگان در هنگام مذاکره می باید از هر گونه برخورد احساسی و همچنین خشونت آمیز اجتناب نموده و رفتاری در مکال آرامش و نزاکت به دور از هیجان داشته و از هر گونه توسل به تهدید دوری گزینند. از این طریق امکان ادامه مطلوب مذاکره به دور از هر گونه رعب و وحشت با حسن اعتماد متقابل و استحکام و در چارچوب منطق فراهم خواهد شد.
- برخورد منطقی و سرعت مذاکرات
طرفین در مذاکرات از تکرارهای زائد، صحبت های غیر منطقی و پرسش های بی پاسخ باید احتراز کنند زیرا موجب کندی مذاکره و اطاله بدون علت می گردد. هر چند قاعده ای باز دارنده نسبت به آنها وجود ندارد با این حال معمولاً با ترتیب دادن مجالس غیررسمی سعی در کاهش میزان تکرارها و یافتن پاسخ سئوالات و گفتگوهای طولانی می گردد. علاوه بر مراتب فوق می توان اضافه کرد که در حقیقت توفیق مذاکرات در گرد دو کلید اصلی است: یکی برگزاری محرمانه مذاکره و دیگری تدوین شفاف نتایج مذاکرات می باشد. مذاکرات اگر محرمانه و در خلوت انجام شود مطلوب ترین نتایج ممکن بدست خواهد امد و اگر یکی از طرفین مخالف سری بودن مذاکره باشد جنبه تبلیغی مقاصد آن قابل استنباط خواهد بود. از طرفی دیگر توافق حاصله از یک مذاکره اگر با یک زبان صریح و قاطع نگارش نشود مفاهیم و معانی مختلف و در عین حال تفسیر برانگیزی از ان پیوسته استنباط خواهد شد که هر آن موجب سو تفاهمات و اختلاف ها خواهد گردید.

مراحل مذاکره
مراحل اصلي در فرآيند مذاكره عبارتند از :
1- آمادگي (تدارک و برنامه ریزی)
2- ارائه پيشنهاد (تنظیم تاکتیک مذاکره/ توضیح و توجیه)
3- چانه زني (بحث و ارائه راه حل)
4- ختم مذاكره (تنظیم توافق نامه)
اين مراحل در بعضي از مذاكرات مي تواند در مرحله ي ديگر تا حدي ادغام شود كه آنها به عنوان مراحل مجزا قابل شناسايي نيستند ( Daniels , 1998 , 57 )
1- آمادگي :
اكثر كارشناسان و نويسندگان درباره ي مذاكره در اين مورد توافق دارند كه اصل موفقيت در مذاكره برنامه ريزي است كه قبل از فرآيند واقعي تعامل اتفاق مي افتد (Fells , 1996 , 50 ‌ )
آمادگي براي مذاكره بايد بسيار زودتر از آغاز رسمي مذاكره فراهم شود . هر يك از طرفين بايد اطلاعاتي درباره ي سابقه مذاكره ،‌رفتار ، تعامل ها و توافق هاي پيشين ، انتظارات و ترجيحات طرف مقابل به دست آورد و خواسته ي اعضاي گروه را درباره ي كم و كيف توافق جديد بداند . طرفين مي توانند اطلاعاتي از رقباي خود به دست آورند تا در تعيين انتظارات واقعي به آنان كمك كند .
در اين مرحله دو طرف بيشتر اطلاعات مربوط را تا آنجاي ممكن در مورد همديگر جمع آوري مي كنند جلسات غير رسمي براي بررسي توانايي ها و موقعيت هاي همديگر برگزار مي كنند . اغلب اين مرحله مهم تر از مذاكره رسمي است . زيرا خريداران و فروشندگان روابط غيررسمي و اجتماعي را توسعه مي دهند .
اعتماد و اطميناني كه از اين روابط بدست آمده شانس رسيدن به توافق را افزايش مي دهد . به هر حال اكثر موضوعات مهم در اين مرحله به طور كامل براي ايفاي آن آماده مي شود . نگريستن به رفتار خريد مشتري و اولويت هايش حياتي است زيرا ارائه كالا و خدمات به هر طريقي كه با آن اولويت ها و رفتارها سازگار باشد ضروري است . ( Cateora and N.Ghauri , 2000 , 409 )
علي رغم اينكه مرحله ي پيش مذاكره مرحله بسيار مهمي مي باشد ليكن غالباٌ توجه تعداد اندكي از مذاكره كنندگان را نسبت به خود معطوف مي كند . در اين مرحله اركان قرار داد شكل گرفته و چنانچه در انتخاب اين اركان دقت كافي مبذول نگردد ، ساير مراحل كه متكي به آن مي باشند ،‌فاقد وضعيت با ثباتي خواهند بود . مذاكره مؤثر به شرط آمادگي كامل امكان پذير است . براي چانه زني مؤثر بايد انگيزه هاي طرف مقابل را به خوبي شناخت و به اين نكته نيز توجه داشت كه طرف شما همواره راجع به شما بيش از آنچه كه خود تصور مي كنيد از شما شناخت دارد . آمادگي و برنامه ريزي ، عناصر اصلي براي موفقيت در مذاكرات تجاري اند .
مهم است آماده بشويم با تفكر درباره فرضيات اساسي كه توسط هر دو طرف هنگام ورود به مذاكرات ايجاد مي شود براي مثال معمولاٌ تصور مي شود كه هر دو طرف اميد به دستيابي نتيجه موفقيت آميز از موضوع موجود و براي موقعيت درطي گفتگوها رقابت مي كنند(Aniels , 1998 , 57 )
قانون اول مهارت مذاكره تحقيق ، تحقيق است . شما بايستي يادبگيريد درباره طيف وسيعي از عوامل استراتژيك ، كوچكترين جزئيات ياديگيري را بايد بياموزيد . مذاكرات واقعي بايستي فقط بعد از آمادگي موشكافانه و دقيق بيايد ،‌ از تحقيق موشكافانه و بي عيب ،‌دانشي به وجود مي آيد كه نسبت به رقيب تان برتري مي دهد و همچنين آمادگي تدافعي در مقابل حمله متقابل به شما مي دهد ( Quint , 1997 , 5 )
متتغير هاي مربوط به مرحله اوليه شامل ويژگي هاي فردي يا فروشندگي ، محدوديت هاي سازماني يا موقعيتي و متغيرهاي جمعيتي است ، ويژگي هاي فردي مربوط به مذاكره كننده است در حالي كه عوامل موقعيتي بيروني هستند و پيش از رويارويي وجود دارند متغيرهاي جمعيتي شامل : سن ،‌ جنس ،‌ و تجربيات پيشين مذاكره كننده است . ( wimsatt and Gassenheimer , 1996 , 21 )
مذاكره موفقيت آميز يعني تلاش براي به دست آوردن راه حلي كه مورد قبول و توافق هر دو طرف باشد اين كار حتماٌ نبايد برنده و بازنده اي در پي داشته باشد . مذاكره فرآيندي است كه يا به يك نتيجه رضايت بخش براي هر دو به دنبال خواهد داشت . هنر مذاكره بر اين اصل استوار است كه طرفين بكوشند بين نتيجه دلخواه خود و نتيجه مورد نظر طرف مقابل نقطه مشتركي ايجاد كنند . براي رسيدن به اين موقعيت بايد آمادگي ، هوشياري و انعطاف پذيري لازم را داشته باشيد .
كليد موفقيت در مذاكره اين است بدانيم در ازاي امتيازاتي كه هر يك از طرفين مي دهند بايد متقابلاٌ امتيازاتي دريافت كنند كه با دانستن اين موضوع در مرحله آمادگي مي توان به موفقيت مذاكره را انجام داد .
اقدامات و مراحل انجام كار قبل از مذاكره :
1- تعيين و تعريف هدف از مذاكره و تحرير برنامه هاي كاري لازم
2- شناسايي حيطه هاي كار مذاكره
3- تعيين تركيب اعضاي هيئت مذاكره كننده و مشخص نمودن رهبر يا رئيس آن
4- تعيين حدود و اختيارات و مسئوليت هاي رئيس هيئت و ساير اعضاي آن
5- شناسايي وضعيت طرف مقابل از جمله نقاط ضعف ها ،‌نقاط قوت ، امكانات ،‌ جهت كسب توانمندي بيشتر در مذاكره
6- بررسي دقيق وضعيت خود در شرايط موجود
7- تهيه اسناد و مدارك مثبته ومربوط با موضوعات بحث در مذاكره(انواري رستمي،1382 ،82 )

 

جهت خرید فایل تماس بگیرید 
09375520909 - شبستری
shabestari716@gmail.com



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی
:: برچسب‌ها: اصول و فنون مذاکره, مقالات رشته مدیریت, مذاکره, فنون و اصول مذاکره
تاریخ :  شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

مقاله سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC)


تقدیم به: أ‌
تقدیر و تشکر: ب‌
چکیده: ت‌
فصل اول 1
پیشگفتار: 2
1-1- مقدمه 3
1-2- کلیات هزینه یابی بر مبنای فعالیت 3
1-3- بيان مسأله 9
1-4- اهميت مشكل 9
1-5- نحوه برخورد با مشكل 10
1-6- تناقضات موجود در رابطه با طراحي سيستم پيشنهادي 11
1-7- فوايد ناشي از اجرا و بكارگيري سيستم پيشنهادي 12
فصل دوم 14
مقدمه: 15
2-1- مدل جامع طبقه بندی انواع هزینه یابی: 16
2-2- مرروی اجمالی بر تاریخچه ABC 16
2-3- تعریف هزینه یابی بر مبنای فعالیت 17
2-4- فرآیند محاسبه بهای تمام شده توسط سیستم های سنتی 18
2-5- ایرادات و نارسایی های سیستم هزینه یابی سنتی 19
2-6- از دیدگاه کلی مهمترین دلایل نارسایی ،سیستم سنتی به شرح زیر است: 19
2-7- حرکت به سوی ABC 20
2-8- اصول و مبانی هزینه یابی بر مبنای فعالیت 21
2-9- طبقه بندی هزینه ها در روش ABC 22
2-10- محرک های هزینه 22
2-11- درانتخاب محرک های هزینه سه عامل حائز اهمیت است: 22
2-12- طراحی و اجرای سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت 23
2-13- مقایسه ABCبا سیستم سنتی 23
2-14- اهمیت ABC در دنیای امروز 26
2-15- چه شرکتهایی بهتر است از ABC استفاده کنند؟ 26
2-16- مزایای ABC 27
2-17- محدودیتهای سیستم ABC 27
2-18- کاربردهای عملی ABC 27
2-19- معایب سیستم ABC 28
2-20- تاریخچه ABM 28
2-21- تعریف مدیریت بر مبنای فعالیت 28
2-22- ویژگی های مدیریت بر مبنای فعالیت در تعامل با هزینه یابی بر مبنای فعالیت 29
2-23- چرا سازمانهای بیشتری ،سیستم مدیریت و هزینه یابی بر مبنای فعالیت را بکار نمی گیرند؟ 29
2-24- دلایل نا کامی برخی از سیستمهای هزینه یابی /مدیریت بر مبنای فعالیت 30
2-25- پيشينه سيستمهای هزينه يابی و بهای تمام شده خدمات 33
2-26- سیستم های هزینه یابی سنتی و نارسایی های آن 40
2-27- خصوصيات و تفاوتهای سيستمهای هزينه يابی در بخش آموزش با ساير بخشها 42
2-28- نحوه پياده سازي نظام هزينه يابي هدفمند 45
2-29- هزينه يابي هدف در ايران 47
فصل سوم 49
3-1- روش تحقیق 14
فصل چهارم 51
4-1- نتیجه گیری 52
4-2- محدوديت ها 53
4-3- پیشنهادات 53
منابع 55


چکیده: 
در محیط کسب و کار غیر قابل پیش بینی امروز ، مهم ترین معیار برای بیش تر شرکت ها برآورد سود می باشد یعنی برآورد رابطه ی بین هزینه های تولید کالا و ارائه خدمات در مقابل قیمت فروش کالا و خدمات ،بنابراین توجه هرچه بیش تر شرکت به محاسبات دقیق هزینه ها معطوف خواهد شد. ( میچالسکا و همکاران 2007 ) درحال حاضر شرکت های خدماتی با چالش های بزرگی روبرو هستند، از یک سو اگر تقاضا برای خدمات این شرکت ها افزایش یابد ، آنها به اجبار باید کیفیت خدماتشان را افزایش و به سرعت آنها را به مشتریان ارائه دهند ،دراین هنگام فشار برای کاهش هزینه ها افزایش خواهد یافت.(جورج بکر و همکاران 2009) این در حالی است که با گسترش روزافزون تکنولوژی ، با رشد قابل ملاحظه ای از سربار روبرو هستیم ، بطوریکه در دهه ی 1950 تنها 10% از هزینه های کل ، سربار بود ولی امروزه این نسبت به بیش از 40% افزایش یافته است.( بوریس پوپسکو 2009) با افزایش هزینه های غیر مستقیم انتخاب سیستم هزینه یابی مناسب که بتواند هزینه های غیر مستقیم را بادقت بیش تری به محصولات ، خدمات و... اختصاص دهد بیش تر احساس خواهد شد.(اسکندری1388) چرا که برای رقابت در بازار رقابتی، شرکت باید دارای سیستم هزینه یابی قوی برای پیاده سازی توانایی های خود و واکنش در مقابل هرگونه تغییر در محصولات و فعالیت ها باشد ، اگر این سیستم به روز نباشد از کار افتاده خواهد شد و اطلاعات نادرستی از هزینه های شرکت بدست خواهد آمد.(بوگدانو 2009) طی دهه گذشته ، روش های هزینه یابی جدیدی برای بهبود سیستم های مدیریت هزینه بوجود آمده اند ، این روش ها نه تنها برای حسابداری استفاده می شوند بلکه برای مدیریت سازمان ها به عنوان ابزار تصمیم گیری نیز مورد استفاده قرار می گیرند(بورجیسون 1994). یکی از این سیستم ها ، سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت می باشد که در بسیاری از شرکت های تولیدی و خدماتی اعم از خصوصی و دولتی برای توابع مدیریتی که شامل تعیین دقیق هزینه ها ، تصمیم گیری برای ترکیب محصولات ، محاسبه قیمت تمام شده خدمات و تجزیه و تحلیل سودآوری مشتریان می باشد ، اجرا شده است وبعد از سال 1988 که کوپر و کاپلان آن را معرفی نمودند این نوع هزینه یابی موضوع بیش از 100 مقاله و کتاب بوده است.‍(نمازی 2009) علیرغم ارزشمندی مدل ABC ، این سیستم بصورت جامع و گسترده پذیرفته نشد.برخی از شرکت ها به دلایل مقاومت های سازمانی و رفتاری که معمولا با هر ایده ی جدیدی همراه است در تطبیق با ABC شکست خوردند و برخی دیگر نیز در همان ابتدا از پذیرش آن صرف نظر کردند. با توجه به اینکه برپا کردن سیستم های ABC ، پرهزینه ، نگهداری آن پیچیده و تغییر و اصلاح آن دشوار بود ، این مقاومت ها تا حدی منطقی به نظر می رسید(عاطفی 1388) به همین علت در سال 2004 کاپلان و اندرسون نسخه ی جدیدی از ABC را به نام هزینه یابی بر مبنای فعالیت مبتنی بر زمان برای کاهش پیچیدگی ها در اندازه گیری هزینه ها پیشنهاد نمودند. (اسزیچتا 2010)

پیشگفتار: 
توجه جدی به هزینه یابی بر مبنای فعالیت از دهه 1980 به علت پیدایش سه عامل اصلی بود . عامل اول تغییرهای نوینی بودکه در دنیا جهت معرفی تکنولوژی مدرن،سیستم های اطلاعاتی هوشمند و قابل انعطاف و مکانیزم های تولیدی جدید در کشورهای مختلف به ویژه در ژاپن رخ داده بود.عامل دوم این بود که در دهه 1980 فلسفه فکری بسیاری از مدیران شرکت ها،به ویژه مدیران شرکت های بزرگ،دستخوش تغییرات عمده ای گردید و علاوه بر سودآوری،رقابت در سطح جهانی،افزایش رضایت مشتریان در سطح بین المللی،تاکید بر کنترل کیفیت محصولات و کاهش هزینه ها نیز جزء اهداف اولیه و اصلی مدیران قرار گرفت.عامل سوم این بود که عده ای از نویسندگان حسابداری به طور جدی به تشریح فضای جدید تولید، نقش های گوناگون تکنولوژی و دیدگاههای جدید مدیران پرداختند.کوپرو کاپلن تاثیر بسزایی در انعکاس نارسایی های سیستم حسابداری مدیریت در ارائه اطلاعات دقیق هزینه ها در این شرایط داشته اند.این نویسندگان ادعا کرده اند که سیستم های سنتی،حسابداری صنعتی و مدیریت نه تنها پاسخگوی احتیاجات مدیران نیستند،بلکه استفاده از اطلاعات آنها سبب گمراهی و عدم تصمیم گیری صحیح مدیران می شود و نهایتا میتوانند منجر به پیدایش زیان های هنگفت شرکت ها گردد.به دنبال آن،این نویسنگان اقدام به معرفی سیستم جدیدی تحت عنوان سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت نمودند.
هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) به وسیله شرکت هایی ایجاد و توسعه یافته است که با مشکل کمتر از واقع نشان دادن بهای تمام شده تولید در سیستم هزینه یابی سنتی مواجه بوده اند.

 

 

 

1-1- مقدمه
با توجه به اهميت دسترسی به اطلاعات صحيح در تصميم گيرهای مديران و توسعه تكنولوژيهاي پيشرفته در ابعاد مختلف توام با افزايش پيچيدگي و تنوع فعاليتها، درك اين تغييرات و سنجش تاثيرات آن بر هزينه هاي سازماني اهميت زيادي دارد. اهميت اين امر براي واحدهاي خدماتي و خصوصا آموزشي با توجه به اينكه درجه تنوع و تغييرات در آنها، نسبت به فعاليتهاي توليدي بيشتر است، مضاعف مي باشد. بديهي است كه شناخت اين فعاليتها و سنجش تاثيرات آن بر بهای تمام شده خدمات، مستلزم طراحي يك سيستم مناسب و کارآ هزينه يابي است تا قادر به شناخت تنوع وپيچيدگي فعاليتها و در نظر گرفتن آن بر هزينه هاي ارائه خدمات باشد.
1-2- کلیات هزینه یابی بر مبنای فعالیت
مروری بر تاریخچه هزینه یابی بر مبنای فعالیت
الف- نخستین نسل سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها
سیستم هزینه یابی تاریخی که تا قبل از سالهای 1980 وجود داشت بر برنامه ریزی کوتاه مدت کنترل،تصمیم گیری،و بهای تمام شده محصولات تاکید داشت. همچنین در این سیستم مواردی از قبیل بودجه بندی،بهای تمام شده استاندارد،تجزیه و تحلیل انحرافات،تسهیم هزینه ها و سایر موارد مشابه،مورد عمل واقع می گردید.نقاط ضعف 
این سیستم به مرور شناخته شد.به هر حال این نقاط ضعف بود که نهایتا موجب شد تا نخستین نسل سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها به وجود آید. نخستین نسل سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها بر دستیابی به بهای تمام شده مناسبتر محصولات تاکید دارد.
ب- دومین نسل هزینه یابی بر مبنای فعالیت
دقت نظر در بهای تمام شده محصول اطلاعات لازم را برای سودآوری بلند مدت ایجاد نمی کند.یک شرکت تجاری اطلاعات مورد نظر در ارتباط با عملیات تولید را عینا همانند اطلاعات مربوط به بهای تمام شده نیاز دارد.اصلاحات مستمری نسبت به عملیات تولید که به نحو موثری در بهای تمام شده محصولات تاثیر داشت صورت پذیرفت.این اصلاحات مستمردر عملیات تولید شامل محصولات و همچنین هزینه های اداری و تشکیلاتی نیز می شد.نگرش یکسویه به بهای تمام
شده محصولات این اجازه را به شرکت نمی داد که برنامه ریزی لازم و اصلاحات مستمر مورد نظر و روشهای مناسب را به کار گیرد.نسل دوم سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها بنابر دلایل فوق توسعه پیدا کرد.نسل دوم هزینه یابی بر اساس فعالیتها توجه بیشتر را به عملیات تولید مبذول داشت نه به حصولات.باید توجه داشت که نسل دوم منابع را نیز در کنار عملیات تولید در نظر قرار داد و همچنین اندازه گیری فعالیتها نیز به اندازه تعیین بهای تمام شده محصولات مورد توجه قرار گرفت.اگر چه این فعالیتها همگی داخلی هستند ولی دامنه این فعالیتها از درجه ای از پیچیدگی برخوردار است که در بکارگیری نسل اول موجود نبود.
پ- سومین نسل سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها
سومین نسل از سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیت،به شرکت به عنوان یک واحد تجاری توجه نموده و ارتباطات آن را با داخل و خارج بررسی می نماید.این سیستم فعالیتها را به عملیات مرتبط می سازد و سپس عملیات مرتبط می سازد و سپس عملیات را به واحدهای تجاری در مجموعه سازمان مرتبط می نماید.در این سیستم به واحدهای تجاری توجه می شود نه به فعالیتها و یا عملیات.سوال اصلی این است که چگونه یک شرکت می تواند ارزش افزوده را برای یک محصول و یا خدمت ایجاد نماید.در این سیستم عوامل هزینه بر به شکلی در نظر گرفته می شوند تا بتوانند در جهت تعیین استراتژیهای رقابتی شرکتها از طریق تجزیه و تحلیل زنجیره ارزشها،مورد استفاده قرار گیرند.
ت- چهارمین نسل از سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها
پس از اینکه شرکتها سه نسل سیستم هزینه یابی بر اساس فعالیتها را یکی پس از دیگری مورد استفاده قرار دادند،توجه آنها از محصول به عملیات و سپس به واحدهای تجاری معطوف شد.به نظر می آید که قدم منطقی بعدی در پیدا نمودن ارتباط فعالیتها بین واحدهای تجاری باشد و سیستمی باید به کار گرفته شود که به وسیله آن اطلاعات لازم را بتوان برای مجموعه سازمان تهیه نمود.این سیستم نیاز به نگرش کلان داشت،بر خلاف سیستم های قبل که نگرش خرد نسبت به اطلاعات داشتند.اگر چه این موضع بسیار پیچیده است که بتوان فعالیتها را به نحوی با هم مرتبط نمود که هم با یکدیگر قابل جمع و هم از دیدگاه واحدهای تجاری قابل تجزیه تحلیل باشند.برخورد با این پیچیدگی صرفا با استفاده از قدرت تکنولوژی جدید، امکانپذیر بوده است.در حال حاضرکلیه داده های وارد شده به شرکت ها به صورت کلان تامین منابع می شوند،و حتی پرداختهای لازم برای این منابع نیز یکپارچه صورت می پزیرد و خریدها به طور کلی بر اساس اقتصاد کلان انجام میشود.یکی دیگر از خصوصیات یکی کردن و یکپارچگی واحدهای تجاری موضوع تحت کنترل درآوردن ارزهای خارجی و کاهش دادن میزان انتقال ارزها بین واحدهای تجاری است.در این ارتباط کل شرکت از حذف نمودن این نقل و انتقالات بیهوده،استفاده خواهد برد.شرکتهایی که نیاز به ارزیابی و اندازه گیری چنین فعالیتهایی را دارند باید نسل چهارم هزینه یابی بر اساس فعالیتها را به کار گیرند.

 

جهت خرید فایل تماس بگیرید 
09375520909 - شبستری
shabestari716@gmail.com



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی
:: برچسب‌ها: مقاله سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت, ABC, مقالات رشته مدیریت, هزینه یابی بر مبنای فعالیت
تاریخ :  سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

استاندارد و تحقیقات مربوط به حسابداری نفت و گاز

مقدمه :
از ديدگاه نظري حسابداري و گزارشگري مالي در صنعت نفت و گاز نمايانگر وضعيتي است که نشان مي‌دهد اطلاعات تهيه شده از طريق مدل بهاي تمام شده تاريخي در مقايسه با ارزشهاي جاري غالبا براي تصميم گيرندگان از سودمندي کمتري برخوردار است.
دو روش مطرح در حسابداري نفت و گاز عبارتند از :
1-بهاي تمام شده کامل(full cost)
2-کوششهاي موفق(successful efforts )
به کار گيري دو روش بهاي تمام شده کامل و کوششهاي موفق در عمل تفاوت‌هايي دارد و دليل اصلي اين تفاوت‌ها اختلاف در نحوه تعريف مراکز هزينه مي‌باشد. تفاوت اصلي اين دو روش نحوه‌ي برخورد با هزينه‌هاي اکتشافي است که منتج به کشف ذخاير نفت و گاز نمي‌شود.در روش بهاي تمام شده کامل تمامي مخارج اکتشاف صرفنظر از کشف يا عدم کشف ذخاير نفت و گاز سرمايه اي محسوب مي‌گردد.
منطق زير بناي اين روش ماهيت احتمالي فعاليت‌هاي اکتشافي است. زيرا براي دستيابي به ذخايري در يک منطقه ممکن است حفر تعداد زيادي چاه اکتشافي ضرورت داشته باشد. بنابراين تمامي مخارج فعاليت‌هاي اکتشاف را مي‌توان در بهاي تمام شده چاههاي موفق منظور کرد.
اما در روش کوششهاي موفق تنها مخارج اکتشافي که منتج به کشف چاههاي قابل استخراج شده است سرمايه اي محسوب مي‌شود و ساير مخارج اکتشاف که منتج به نتيجه اي نشده است بلادرنگ به هزينه منظور مي‌گردد.
منابع طبيعي
منابع طبيعي از لحاظ تئوري به آن گروه از داراييهاي بلند مدت اطلاق مي‌شود که در طبيعت وجود داشته و نظير داراييهاي عملياتي مشهود داراي ويژگي منافع آتي است. منابع طبيعي غالبا به عنوان داراييهاي تحليل رونده خوانده شده که به طور فيزيکي در فرايند توليد مورد استفاده قرار مي‌گيرند. استخراج يا بهره برداري از منابع طبيعي موجب تغييير فيزيکي شده و به نسبت بهره برداري ارزش خود را از دست مي‌دهند. از نمونه‌هاي بارز آن مي‌توان مواردي مانند جنگلها و منابع طبيعي ، منابع نفت و گاز طبيعي و انواع ذخاير معادن (طلا، نقره ، زغال سنگ...)را نام برد.
مهمترين مسائل مربوط به اين داراييها:
1-تعيين بهاي تمام شده منابع طبيعي و
2-مستهلک نمودن بهاي تمام شده منابع طبيعي ، مي باشد.
بيانيه شماره 19 FASB مخارج بهاي تمام شده منلبع طبيعي (نفت و گاز) را شامل 5 طبقه مي‌داند:
1-مخارج تحصيل: شامل هزينه تحصيل حق امتياز جهت اکتشاف، استخراج و بهره برداري از منابع طبيعي، قرارداد‌هاي استيجاري بلند مدت و يا ساير روشهاي تحصيل مالکيت حق امتياز مي‌باشد.
2-مخارج اکتشاف: شامل کليه هزينه‌هاي تحقق يافته طي فرايند جستجو براي کشف منابع طبيعي که در بر گيرنده مواردي مانند حفاري چاههاي آزمايشي، مخارج نمونه برداري و تجزيه تحليل آن مي‌باشد.
3-مخارج توليد: شامل کليه هزينه‌هاي تحقق يافته براي استخراج فيزيکي منابع طبيعي مانند هزينه دستمزد براي عمليات چاههاي نفت مي باشد
4-مخارج تکميل عمليات: شامل کليه مخارج تحقق يافته جهت فراهم کردن امکانات و وسايل براي استخراج، جمع آوري و انبار کردن فراورده‌هاي منابع طبيعي مي‌باشد.
5-مخارج مربوط به تهيه امکانات و تجهيزات پشتيباني: مخارج تجهيزات و امکانات مصرفي براي فعاليت‌هاي توليدي نفت و گاز شامل تجهيزات زلزله نگار و تجهيزات حفاري ، تجهيزات ساختماني ، وسائط نقليه ، تعمير گاه و انبار مي‌باشد.
بعضي از حسابداران ، منابع طبيعي را به عنوان دارايي مشهود مانند معادن و برخي ديگر منابع طبيعي را جزء دارايي نا مشهود در ترازنامه گزارش مي‌نمايند.
نکته:داراييهاي زيستي مولد(گله‌هاي شيري، درختان ميوه، توليدات کشاورزي)که قابليت برداشت بيش از يکسال دارند، بر مبناي بهاي تمام شده شناسايي مي‌شوند.
تفاوت‌هاي مفهومي بين روش بهاي تمام شده کامل(FC) و روش کوششهاي موفق(SE)
در کشور آمريکا هر دو روش جزء روش‌هاي پذيرفته حسابداري محسوب مي‌شوند.تفاوت اصلي اين دو روش اندازه مرکز هزينه اي است که براي تصميم گيريهاي مربوط به تلقي مخارج اکتشافي به عنوان دارايي يا به عنوان هزينه مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
در بکارگيري روش بهاي تمام شده کامل ، بزرگترين مرکز هزينه مي‌تواند يک کشور و يا حتي يک قاره باشد و تمامي مخارج کشف ذخاير نفت و گاز صرفنظر از موفقيت يا عدم موفقيت در يک محل خاص ، سرمايه اي محسوب مي‌شود.اما در روش کوششهاي موفق ، کوچکترين مرکز هزينه ممکن مي‌تواند يک ملک يا يک ميدان نفتي باشد و تمامي مخارج حفر يک چاه به حساب هزينه منظور شود مگر اينکه در آن ملک ذخاير نفت و گاز کشف گردد.
بکارگيري هر دو روش در نهايت به نتايج حسابداري يکساني منتج مي‌شود زيرا در هر دو حالت ، مخارج انجام شده و ذخاير کشف شده يکسان است. اما زمان بندي شناسايي اين نتايج ، در هر يک از روشهاي مورد بحث بطور با اهميتي متفاوت خواهد بود.
بطور کلي مي‌توان اظهار داشت که در شرکت‌هاي بزرگ و با سابقه در صنعت نفت و گاز ، روش کوششهاي موفق بکار گرفته مي‌شود. در حالي که در شرکت‌هاي کوچکتر و کم سابقه، روش بهاي تمام شده کامل مرجح محسوب مي‌گردد. زيرا در شرکت‌هاي بزرگ، اثر هموار سازي سود در روش بهاي تمام شده کامل، در مقايسه با شرکت‌هاي کوچک ، قابل توجه نمي‌باشد.
انعطاف موجود در بکارگيري اين دو روش موجب شد کهFASB در مناسبت هر يک از دو روش باز نگري وبه شرح زير اظهار نظر کند:
هيچيک از روشهاي کوششهاي موفق و بهاي تمام شده کامل ، در زمان کشف منابع ، معيار و نشانه موفقيت محسوب نمي‌شود. در هر دو روش ، موفقيت(شناخت درآمد)در زمان فروش شناساييمي گردد.بنابراين ، مي توان گفت که بکار گيري هر دو روش گزارش موفقيت را به تاخير مي‌اندازد و يا مبهم مي‌کند و اين نتيجه حسابداري مبتني بر بهاي تمام شده تاريخي و پيروي از مفهوم تحقق درآمد مي‌باشد.



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی
:: برچسب‌ها: مقالات رشته مدیریت, حسابداری, حسابداری نفت و گاز, استاندارد های مربوط به حسابداری نفت و گاز
تاریخ :  یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۶
نویسنده :  مجید بی عوض شبستری

 

مسئولیت بین المللی دولت ها در خسارت زیست محیطی

چکیده : 
در حقوق بین الملل محیط زیست دو مفهوم مسئولیت مدنی و مسئولیت بین المللی که ناظر بر پیامدهای عدول از رعایت موازین امری حقوق محیط زیست هستند ، در حال تفکیک و تمایز از یکدیگرند.شاخص های تفکیک و تمایز آن دو را می توان چنین برشمرد : اولاً مفهوم نخست به معنای مسئولیت مدنی ، جزیی از دومی است وبین انها رابطه عموم و خصوص مطلق حاکم است. مسئولیت بین المللی عام تر بوده و هم جنبه مدنی دارد و هم کیفری. ثانیاً مفهوم نخست ، بر تخلف از حقوق بین الملل استوار است و « اعمال متخلفانه بین المللی » عنصر مادی ان را تشکیل می دهد درحالیکه مسئولیت بین المللی هم از اعمال مذکور ناشی می شود و هم از اعمال منع نشده. ثالثاً ، مفهوم نخست گاه نه همه ارکان مسئولیت مدنی بلکه تنها بر مسئولیت جبران خسارت اطلاق می شود. به تعبیر دیگر ، مفهوم نخست از اعمال نامشروع ناشی می شود ولی دومی (هرچند برخی اوقات در خصوص اعمال نامشروع به کار گرفته می شود) اعمال مشروع یعنی اعمال منع نشده را نیز در بر می گیرد. تحمیل مسئولیت مدنی به خاطر اعمالی که به وسیله حقوق بین الملل منع نشده اند بدون توجه به مشروع و قانونی بودن ان عمل ، بیش از انکه خود عمل را مورد توجه قرار دهد ، به صدمه و زیان و درواقع آثار ناشی از عمل مذکور اهمیت می دهد.
هنوز در خصوص جزئیات زمانی و چگونی پرداخت غرامت برای خسارت زیست محیطی وفاقی عام در سطح بین المللی وجود ندارد و در این خصوص قاعده ای عام ایجاد نشده است. با وجود این مسئولیت مدنی جبران صدمات و زیانهای مربوط به آلودگی ، در بیشتر معاهدات البته به صورت کلی ، بیان شده است. 

 

جهت خرید فایل تماس بگیرید 

09375520909 - شبستری

shabestari716@gmail.com

 

 



:: موضوعات مرتبط: مقالات فارسی، جزوات و خلاصه دروس تئوری های مدیریت
:: برچسب‌ها: مقالات رشته مدیریت, مسئولیت دولت ها, مسئولیت بین المللی دولت ها, خسارت زیست محیطی
مجید بی عوض شبستری

ایمیل:
shabestari716@gmail.com

شماره تماس:
09375520909

کانال تلگرام:
modiran98ir@

** رشته مديريت در کشور ما داراي شاخه هاي متعددي مي باشد که از آن جمله مي توان به مديريت بازرگاني، صنعتي، دولتي، جهانگردي، بيمه، بيمه اکو، امورگمرکي و امور بانکي اشاره کرد و همچنين از شاخه هاي تخصصي تري مثل مديريت کميسارياي دريايي يا اداره امور بيمارستانها نام برد.
*** مديريت هنر كار كردن با ديگران است نه وسيله قرار دادن ديگران
با تشکر