تعریف مدیریت مالی:
مدیریت مالی عبارت است از مدیریت بر منابع و مصارف
سرمایه، به طوری که ثروت سهامداران به حداکثر برسد. مدیریت مالی از یکسو مدیریت بر
منابعی است که شرکت بکار گرفته، این منابع عبارتند از وجوهی که صاحبان سهام به
صورت سرمایه در اختیار شرکت قرار داده اند و یا وام ها و بدهی هایی است که شرکت در
اختیار دارد. از سوی دیگر مدیریت بر مصارفی است که از محل این منابع مالی فراهم
گردیده است. منابع سمت چپ ترازنامه را تشکیل می دهد و مصارف نیز سمت راست ترازنامه
را که شامل دارایی هایی مانند دارای جاری، دارایی ثابت، سرمایه گذاری و یا سایر
دارایی ها است.
هدف مدیریت مالی:
هدف مدیریت مالی چیست؟ هدف مدیریت مالی به حداکثر
رسانیدن ثروت سهامداران است. ثروت سهامداران تحت تأثیر دو عامل قرار می گیرد، این
دو عامل عبارتند از بازده و ریسک. هر چه بازده افزایش یابد ثروت سهامداران افزایش
یافته و هر چه ریسک کاهش یابد ثروت سهامداران افزایش خواهد یافت. در نتیجه تمام
تصمیمات مالی تحت تأثیر دو عامل ریسک و بازده قرار می گیرند.
بازده ای که سهامداران از داشتن سهام بدست می آورند
عبارتند از:
الف) افزایش قیمت سهام که اصطلاحاً سود سرمایه
نامیده می شود. ب) دریافت سود یا سایر
مزایا.
در هر صورت چه بازده سهامدار به صورت افزایش قیمت و
یا به صورت سود باسد ثروت سهامدار افزایش خواهد یافت.
افزایش قیمت سهام تحت تأثیر دو عامل قرار می گیرد:
1) توانایی شرکت در به دست آوردن سود ؛ 2) درجه عدم
اطمینان (ریسک) نسبت به دستیابی به سود سال های آینده.
مهمترین ریسکی که بر شرکت وارد می شود خطر ورشکستگی
است. از آنجا که صاحبان سهام نمی توانند بازده آتی سهامی را که خریداری می کنند به
طور دقیق پیش بینی کنند، همیشه با ریسک مواجه اند. در نتیجه ریسک یعنی نتیجه
(بازده) تحقق یافته با نتیجه مورد انتظار یکسان نباشد.
در صورتیکه شرکت ورشکست شود دو گروه متضرر می شوند:
الف) سهامداران که ارزش سهام آنها بی ارزش می شود ؛
ب) بستانکاران زیرا مسئولیت سهامداران محدود به آورده آنها است.
هدف سودآوری:
سودآوری و به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران دو هدف
متفاوت است. سودآوری نمی تواند به عنوان هدف تعیین شود زیرا ممکن است مدیریت
سودآوری شرکت را به حداکثر برساند اما در این راه ریسک زیادی را نیز بر شرکت تحمیل
نماید. در هر صورت محدودیت های سودآوری به شرح زیر است:
1) ثروت سهامداران در دو بخش ظاهر خواهد شد؛ سود
تقسیم شده و افزایش قیمت سهام لذا ممکن است سود افزایش یابد اما چون همراه با ریسک
زیادی باشد قیمت سهام را کاهش داده و نتیجتاً منجر به افزایش ثروت سهامداران
نگردد.
2) سود قابل دستکار است.
3) سود ارزش زمانی را لحاظ نمی کند.
تعیین هدف های مالی:
برای رسیدن به مهمترین هدف مدیریت مالی، یعنی به
حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران شرکت، اهداف مالی زیر را باید مد نظر قرار دهیم:
1) تعیین اندازه شرکت و نرخ رشد آن ؛ یعنی متناسب
با فعالیتی که مورد نیاز است امکانات و دارایی های را به کار بگیریم که بتواند ضمن
ایجاد بازدهی متنساب، رشد سودآوری را به همراه داشته باشد.
2) تعیین بهترین ترکیب دارایی ها ؛ یعنی تعیین
مقدار هر نوع دارایی در مجموعه مصارفی که شرکت در راستای عملیات خود بکار می گیرد.
3) تعیین بهترین منابع شرکت (ساختار سرمایه) ؛ یعنی
شرکت ها از منابع مختلفی مانند سرمایه، سود انباشته، سهام ممتاز و بدهی می توانند
استفاده کنند.
هدف مدیریت مالی و منافع اجتماعی:
به حداکثر رساندن ثروت سهامداران سهام می تواند
منافع اجتماعی را هم تأمین کند. منافع اجتماعی افزایش ثروت سهامداران به شرح زیر
است:
الف) منافع مصرف کنندگان ؛ به حداکثر رسیدن ثروت
سهامداران ایجاب می کند که شرکت کارایی زیادی داشته باشد و بتواند با کمترین هزینه
کالایی با کیفیت مطلوب تولید کند. نهایتاً با ارضاء نیازهای مصرف کنندگان منافع
آنها افزایش می یابد. در صورتی که با عدم کارایی و فقط با ارزش غیر عادلانه قیمت
فروش، سود را افزایش دهد در شرایط رقابتی متضرر خواهد و از این روش نمی توان قیمت
سهام خود را افزایش دهد.
ب) منافع کارکنان ؛ شرکت هایی می توانند قیمت سهام
خود را افزایش دهند که به سطح بالاتری از کارایی دسترسی پیدا کنند و به همراه آن
از رشد قابل توجه برخوردار باشند. این امر منجر به کارگیری نیروهای متخصص و ایجاد
تجربه و خلاقیت در آنها خواهد شد.
ج) منافع افراد دیگر ؛ زمانی که در جامعه ای اکثریت
افراد سهامدار شرکت ها باشند افزایش قیمت سهام، در جهت افزایش ثروت عمومی است.
وظایف مدیریت مالی:
در راستای اهدافی که ذکر شد مدیریت مالی وظایفی به
عهده دارد تا بتواند به اهداف مزبور دسترسی پیدا کند:
الف) سرمایه گذاری و یا مدیریت بر مصارف: برای
مدیریت بر مصارف وظایف متعددی مطرح می شود، که اهم آنها عبارتند از: اداره
نقدینگی، مدیریت بر دارایی های جاری و مدیریت بر سرمایه گذاری ها.
ب) تأمین منابع مالی: در راستای تأمین مالی نیز
وظیفه مدیریت مالی این است که اولاً میزان و درصد هر یک از منابع مالی را تعیین و
سپس نسبت به مدیریت تأمین آنها به گونه ای عمل کند که نتیجه آن ایجاد حداکثر ثروت
برای سهامداران باشد.
محیط عملیاتی مدیریت مالی:
در تصمیم گیری های مالی متغیرهای خارجی وجود دارند
که برای تصمیم گیری ها مؤثرند این متغیرها عبارتند از:
1) شکل سازمان های تجاری ؛ 2) محیط اقتصادی ؛ 3)
بازارهای پولی و واسطه ها ؛ 4) مالیات.
سازمان های تجاری:
ساختار سازمانی و مسئولیت سهامداران می تواند در
چگونگی تصمیم گیری های مالی مؤثر باشد. سازمان های تجاری به یکی از اشکال زیر
هستند:
1) مالکیت انفرادی: مالک این واحدها یک نفر است و
تمام مسئولیت ها به عهده او است. مسئولیت مالک در مقابل بستانکاران نامحدود است و
در مقابل بستانکاران متعهد است که علاوه بر اموال واحد مربوط از اموال شخصی نیز
نسبت به پرداخت بدهی اقدام نماید. نقل و انتقال این واحدهای تجاری با مشکلات
مختلفی روبرو است: این واحدهای تجاری نمی توانند ورقه بهادار صادر کنند ؛ ارزش
گذاری این واحدها متأثر از متغیرهای مختلفی است.
2) شرکت های تضامنی: مسئولیت شرکت های تضامنی
نامحدود است و همانند واحدهای تجاری در صورتی که ورشکست شوند بستانکاران در مطالبه
خود علاوه بر اموال شرکت نسبت به اموال شخصی شرکاء نیز می توانند ادعا داشته
باشند. سود به نسبت توافقی تقسیم می شود. در شرکت های تضامنی نسبی، مسئولیت شرکاء
متناسب با درصد سهم الشرکه آنها است.
3) شرکت های سهامی: این شرکت ها دارای شخصیت حقوقی
اند، سرمایه آنها به تعدادی سهام مساوی تقسیم شده، شخصیت آنها متمایز از شخصیت
مالکیت سهام است. مسئولیت سهامداران محدود به آورده آنها است و خارج از شرکت
مسئولیتی ندارند و اگر شرکت سهامی ورشکست شود، بستانکاران فقط نسبت به اموال شرکت
می توانند ادعا داشته باشند و در صورتی که در زمان ورشکستگی میزان بدهی شرکت بیشتر
از اموال و دارایی ها باشد بستانکاران در این شرکت ها مواجهه با ریسک می باشند.
سود به تعداد سهام تقسیم شده و هر سهامدار متناسب با تعداد سهام، سود دریافت می
کند.
ادغام یک شرکت فعال در صنعت فولاد با شرکت فعال در
صنعت مواد غذایی نمونه ای از ادغام های نامتجانس است که می تواند به کاهش ریسک
مجموعه سرکایه گذاری منجر شود. شرکت های سهامی می توانند با سرمایه گذری با ادغام
در شرکت هایی که در صنایع غیر همگون فعالیت می کنند ریسک سرمایه گذاری را کاهش
دهند زیرا اگر در شرایط ناگوار اقتصادی یک صنعت نتایج نامطلوبی داشته باشد و صنعت
دیگر با بازدهی مناسب روبرو باشند می تواند عملکرد نامطلوب شرکت اول را جبران کند.
پدیده تفکیک مالکیت و مدیریت در شرکت های سهامی
مزایای مختلفی به شرح زیر دارد:
امکان تداوم فعالیت برای شرکت ؛ سهولت بخشیدن به
نقل و انتقال مالکیت بین سهامداران ؛ امکان استفاده بیشتر از مدیران متخصص.
علی رغم مزایایی که تفکیک مالکیت از مدیریت ایجاد
می کند معایبی را نیز به دنبال دارد که مهمترین آنها پدید آمدن هزینه های نمایندگی
است. این هزینه ها به خاطر تضاد منافع بالقوه بین مدیران و مالکان به وجود می آید.
مشخصات بارز شرکت های سهامی شامل: دارا بودن عمر نامحدود ؛ دارا بودن شخصیت حقوقی جداگانه از مالکان (سهامداران
) خود ؛ قوانین و مقررات سنگین دولتی و تجاری ؛ سهولت نقل و انتقال مالکیت بین
سهامداران و افراد غیر ؛ سهولت جذب و جمع آوری سرمایه از بازارهای مالی.
محیط اقتصادی:
عوامل مختلفی مانند چرخه اقتصادی، تورم و مقررات
دولتی که در پیرامون فعالیت شرکت ها وجود دارند می توانند در میزان سودآوری و
تحمیل ریسک های مختلف بر شرکت ها نقش داشته باشند و تصمیم گیری های مالی در هر یک
از شرایط مزبور متفاوت است.
چرخه تجاری: چرخه تجاری الگوی اقتصادی است که در یک
سیستم اقتصادی تکرار می شود. هر چرخه تجاری دارای چهار حالت است که از رونق
اقتصادی شروع شده، سپس رکود، بحران و در نهایت بهبود اقتصادی است. رونق اقتصادی
شرایطی که فعالیت تجاری در اوج خود قرار گرفته و نرخ بیکاری به حداقل می رسد. پس
از رونق تجاری، فعالیت های اقتصادی کاهش و نرخ بیکاری افزایش می یابد (دوران رکود)
و اگر رکود اقتصادی ادامه داشته باشد به آن بحران اقتصادی می گویند. در شرایطی که
وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کند به آن دوران بهبود اقتصادی می گویند. برای جلوگیری
از اینکه رکود اقتصادی به بحران تبدیل گردد، مسئولین اقتصادی از سیاست های مالی
(کاهش نرخ مالیات، افزایش مخارج دولت) و یا سیاست های پولی (کاهش نرخ بهره و تشویق
به سرمایه گذاری) استفاده می کنند.
مالیات و تصمیمات مالی: یکی دیگر از عواملی که بر
تصمیمات مالی مؤثر است قوانین و مقررات مالیاتی است. این قوانین و مقررات مالیاتی
می تواند به عنوان ابزار مؤثر در توسعه سرمایه گذاری از سوی دولت ها باشد. در
تصمیمات مالی همانند تقسیم سود، استفاده از منابع مختلف تأمین مالی و ... قوانین و
مقررات مالی می تواند نقش مؤثری داشته باشد و هر گونه تغییر در آنها بر راهکارهای
تصمیمات مالی مؤثر است.
تورم: یکی از متغیرهای مهمی که در تصمیمات مالی
مؤثر است تورم می باشد، تورم عبارت است از افزایش قیمت ها. تورم با شاخص های
مختلفی مانند شاخص تعدیل کننده قیمت برای تولید ناخالص ملی، شاخص قیمت تولید و
شاخص قیمت مصرف کننده اندازه گیری می شود. تورم می تواند در ارقامی چون سود هر
سهم، سود تقسیمی هر سهم و قیمت هر سهم اثر بگذارد یا توجه به هدف مدیریت مالی که
به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران است، در وضعیت تورم، سود واقعی هر سهم افزایش
زیادی ندارد بلکه سود اسمی افزایش می یابد و آنقدر بازدهی سهام باید افزایش یابد
تا نرخ تورم را جبران نماید.
روابط نمایندگی:
مالکان شرکت اختیارات خود را به مدیران می دهند تا
در راستای منافع آنها کار کنند اما مدیران دارای هدف های شخصی هستند و ممکن است با
حداکثر رساندن ثروت سهامداران مغایر باشد لذا تئوری های نمایندگی موجب بروز تضاد
منافع می گردد. روابط نمایندگی شامل:
رابطه بین مدیران و سهامداران ؛ رابطه نمایندگی بین
مدیران و بستانکارن ؛ رابطه نمایندگی بین مدیران و بستانکاران (در شرایط بحران های
مالی).
هزینه نمایندگی:
هزینه های نمایندگی هزینه هایی هستند که مالکان به
خاطر اعمال نظارت بر عملکرد، فعالیت ها و اقدامات مدیران متحمل می شوند تا اطمینان
پیدا کنند مدیران در راستای حداکثر رساندن منافع آنها کار می کنند و یا به عبارتی
هزینه نمایندگی هزینه ای است که سهامداران برای کم کردن تضاد منافع نماینده با
سهامداران و از بین بردن خطر اخلاقی می پردازند.
هزینه های نمایندگی به سه گروه تقسیم می شود:
1) هزینه های نظارت بر عملیات مدیران (هزینه
حسابرسی).
2) هزینه های مربوط به ساختار سازمانی جهت محدود
کردن رفتار نامطلوب مدیران.
3) هزینه فرصت یعنی سهامداران مجبورند محدودیت هایی
اعمال کنند.
برای کاهش هزینه های نمایندگی موارد زیر را می توان
انجام داد:
افزایش پاداش و حقوق مدیران ؛ مداخله مستقیم
سهامداران در امور سازمان ؛ تهدید به اخراج مدیران ؛ تهدید به خرید (بلعیدن) سهام
شرکت توسط رقبا.
تئوری نمایندگی به بررسی تضاد منافع بین مالکان و
مدیران یک واحد تجاری پرداخته و راهکاری مناسب جهت کم کردن این تضاد را بیان می
کند.
دارایی مالی:
دارایی عبارت است از آنچه که در اختیار کسی است و
ارزش مبادله دارد، می توان دارایی را به دو گروه تقسیم کرد: دارایی مشهوم و دارایی
نامشهود.
دارایی مشهود دارایی است که ارزش آن در خود دارایی
است و به خصوصیات مادی آن بستگی دارد (مانند کالا، ماشین آلات).
دارای نامشهود نماینده حق قانونی نسبت به منفعتی در
آینده است. یعنی دارنده آن می تواند در آینده منافعی را بدست آورد.
دارایی مالی یک نوع دارایی نامشهود است مانند سهام،
اوراق قرضه و بدهی.
بازار مالی:
بازار مالی بازاری است که در آن اوراق بهادار
معامله می شود این بازار شرایطی را فراهم می کند تا افراد بتوانند اوراق بهادار
خود را در آن بفروشند و یا اشخاص دیگر به راحتی می توانند از طریق بازار مالی وجود
خود را در اوراق بهادار سرمایه گذاری کنند.
کارکردهای بازار مالی:
بازار مالی کارکدهای مختلفی دارد که عبارتند از:
1) کمک به فرآیند تشکیل سرمایه یعنی انتقال وجود که
در اختیار سرمایه گذاران است به کسانی که نیازمند وجوه می باشند تا در دارایی
مشهود سرمایه گذاری کنند ؛ 2) توزیع ریسک بین متقضیان وجوه و دارندگان وجوه ؛ 3)
تعیین قیمت عادلانه اوراق بهادار از طریق ایجاد روابط متقابل خریدار و فروشنده.
این فرآیند را قیمت یابی می نامند هر چه بازار مالی از شرایط رقابت کامل بهره مند
گردد قیمت اوراق بهادار عادلانه تر تعیین می شود. شرایط تشکیل بازار رقابت کامل
عبارت است از حضور تعداد زیادی خریدار و فروشنده در بازار و دسترسی همگان به
اطلاعات پیرامون شرکت صادر کننده اوراق بهادار و وضعیت کلی بازار ؛ 4) ایجاد بازر
ثانویه برای معاملات اوراق بهادار یعنی تعیین شرایطی که طی آن سرمایه گذاران می
توانند دارایی مالی خود را بفروشند ؛ 5) کاهش هزینه معاملات یعنی معاملات دو نوع
هزینه دارد هزینه جست و جو و هزینه اطلاعات که کارکرد دیگر بازار مالی کاهش هزینه
معاملات است ؛ 6) تخصیص سرمایه یعنی اگر بازار مالی کارا باشد می تواند سرمایه های
موجود در جامعه را به بخش هایی از صنایع و خدمات تخصیص دهد که از مزیت نسبی بیشتری
برخوردارند.
طبقه بندی بازارهای مالی:
بازارهای مالی را با توجه به نوع و ماهیت دارایی
مالی می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
1) طبقه بندی بر حسب حق مالی: ماندن بازارهای بدهی
(اوراق قرضه) و بازار سهام.
2) طبقه بندی بر حسب سررسید حق مالی: بازار پول و
بازار سرمایه.
بازار پول؛ بازاری است که در آن اوراق بهادار با
سرررسید کمتر از یکسال معامله می شوند.
بازار سرمایه؛ بازاری است که در آن اوراق بهادار با
سررسید بیشتر از یکسال معامله می شوند.
3) طبقه بندی بر اساس مرحله انتشار: بازار اولیه و
بازار ثانویه.
بازار اولیه؛ بازاری با ویژگی های زیر است: در این
بازار تشکیل سرمایه صورت می گیرد ؛ اوراق بهادار برای اولین بار در این بازار عرضه
و مبادله می شود.
بازار ثانویه؛ پس از اینکه اوراق بهادار در
بازارهای اولیه به فروش رسید نیاز به مکانیزم کارایی است که طی آن سرمایه گذاران
بتوانند مجدداً اوراق بهادار را خرید و فروش نمایند. در نتیجه بازار ثانویه بازاری
است که اوراق بهادار برای بار دوم یا سوم و ... در آن بازار معامله می شود. بازارهای
دست دوم به صورت سازما نیافته (به شکل بورس) و یا بازارهای خارج از بورس است.
اهم وظایف بازار ثانوبه عبارت است از: ایجاد مکان
مجدد برای سرمایه گذاران تا اوراق بهادار خریداری شده را هرگاه نیاز داشتند
بفروشند و این خود کمکی به بازار اولیه است تا در آن بازار سرمایه گذاران نگرانی
فروش اوراق را نداشته باشند ؛ تعیین قیمت اوراق بهادار جدید که قرار است در بازار
اولیه عرضه شوند ؛ ایجاد زمینه گسترش مالیکت شرکت ها ؛ قیمت سهام در بازار ثانویه
متعکس کننده عملکرد مدیریت شرکت است و تغییر قیمت سهام مستقیماً ثروت سهامداران را
تحت تأثیر قرار می دهد.
4) طبقه بندی بر اساس واگذاری فوری یا واگذاری آتی:
در این طبقه بندی نیز بازار مالی به بازار آتی و بازار نقدی طبقه بندی می شود.
بازار نقدی؛ بازاری است که در آن دارایی مالی برای
واگذاری فوری مبادله می شود.
بازار آتی یا بازار اوراق مشتقه؛ قراردادی است که
دارنده اش را موظف یا مختار می کند که دارایی مالی را در زمانی در آینده بخرد یا
بفروشد.
5) طبقه بندی بر اساس ساختار سازمانی: بازار حراج ،
بازار مبتنی بر چانه زنی ، بازار سوم.
بازار حراج؛ فرآیند معاملات در این بازارها مبتنی
بر حراج (مزایده) است و در یک مکان فیزیکی معینی (بورس) قرار دارند و کارگزاران به
عنوان واسطه امور معامله گران را انجام می دهند.
بازار مبتنی بر چانه زنی؛ بازار خارج از بورس (OTC)
در این بازارها تعیین قیمت از مجرای مذاکره و چانه زنی تعیین می شود و بر خلاف
بازار حراج که در بورس انجام می شود بازار خارج از بورس مکان معینی ندارند.
بازار سوم: شامل کلیه بازاهای خارج اس بورس است که
اوراق بهادار پذریفته شده در بورس در خارج از بورس مورد معامله قرار می گیرد،
کمیسیون در این بازار کمتر از کمیسیون در بورس اوراق بهادار است و مؤسسات بزرگ
سرمایه گذاری سعی می کنند در این بازارها اوراق بهادار را معامله کنند.
مؤسسه های مالی:
برای کارکرد بهتر بازار مالی نیاز به مؤسسه های
مالی است و کسانیکه از تخصص لازم برخوردار نیستند ترجیح می دهند سرمایه های خود را
در اختیار مؤسسه های مالی قرار دهند تا آن مؤسسه ها با تخصصی که در زمینه و تجزیه
و تحلیل بازدهی و ریسک دارند سرمایه های مزبور را در بهترین محل هی سرمایه گذاری
به کار گیرند.
نقش واسطه های مالی عبارت است از:
1) کاهش ریسک از راه تنوع بخشیدن به مجموعه اوراق
بهادار: مؤسسه های مالی با توجه به منافع مالی زیادی که دارند می توانند در منافع
مختلف سرمایه گذاری کنند. با توجه به تئوری پرتفولیو با ایجاد مجموعه متنوع می
توان ریسک سرمایه گذاری را کاهش داد و آنها نیز با مدیریت پرتفوی که دائم انجام می
دهند می توانند ضمن دسترسی به بازدهی بیشتر از میزان ریسک نیز بکاهند ؛ جمع آوری
پس اندازها: یکی از نقش های این مؤسسه ها جمع آوری پس اندازهای خرد مردم و سپس با
سرمایه گذاری های هنگفتی که فراهم می کنند می توانند حضور عمده در بازار مالی
داشته باشند ؛ عرضه خدمات تخصصی: واسطه های مالی با به کار گیری متخصصین و تحلیل
گران مالی و سرمایه گذاری می توانند با استفاده از دانش آنها اوراق بهادار و سهام
مناسب را در بازار شناسایی و در آنها سرمایه گذاری کنند.
بازار کارا:
بازار کارا بازاری است که در آن اطلاعات موجود
بلافاصله بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می گذارد. مفهوم بازار کارا بر این فرض
استوار است که سرمایه گذاران در تصمیمات خود (در مورد خرید و یا فروش) تمامی
اطلاعات مربوطه را در قیمت سهام لحاظ می کنند. در نتیجه قیمت فعلی سهام متأثر از
تماس اطلاعات شناخته شده اعم از اطلاعات گذشته، اطلاعات فعلی و به علاوه اطلاعاتی
که از نظر منطقی استنباط شده است نیز در قیمت سهام منعکس است.
طبق فرضیه بازار کارا تغییرات قیمت سهام ناشی از
اطلاعات موجود است.
اهمیت کارایی بازار سرمایه در این است که : کارایی
بازار موجب تعیین عادلانه قیمت اوراق بهار خواهد شد ؛ کارایی بازار موجب تخصیص
سرمایه بهنیه خواهد شد.
در فرضیه بازار کار به علت تأثیر سریع اطلاعات بر
قیمت اوراق بهادار و دسترسی یکسان همه فعالان به این اطلاعات موجب می شود که:
تغییرات آتی قیمت ها قابل پیش بینی نباشد ؛ قیمت ها
از یک گردش تصادفی تبعیت می کنند ؛ هیچ کس بازده غیرعادی نمی تواند بدست آورد.
زمانی بازار کارا به وجود می آید که شرایط زیر
فراهم گردد:
1) حضور تعداد زیادی سرمایه گذاری منطقی که به
دنبال حداکثر کردن سود خود باشند و به طور فعال از طریق تجزیه و تحلیل و ارزشیابی
و معامله سهام در بازار مشارکت داشته باشند ؛ 2) اطلاعات به صورت تصادفی ایجاد شده
و مستقل از سایر اطلاعات است ؛ 3) دریافت اطلاعات بدون هزینه است و بالفاصله در
اختیار همه افراد قرار می گیرد ؛ 4) سرمایه گذاران در مقابل اطلاعات جدید، سریعاً
عکس العمل نشان می دهند.
انواع کارایی:
انواع کارایی در بازار سرمایه شامل:
الف) کارایی اطلاعاتی: منظور از کارایی اطلاعاتی
این است که اطلاعات در اختیار همگان قرار می گیرد و اطلاعات به سرعت بر قیمت اوراق
بهادار تأثیر خواهد گذاشت.
ب) کارایی تخصیصی: زمانی بازار سرمایه از کارایی
تخصیصی برخوردار است که بتواند به بهترین وجه سرمایه های موجود را در طرح ها و یا
شرکت هایی که بازده بیشتری را متناسب با ریسک ارائه می نمایند قرار دهد.
ج) کارایی عملیاتی: بازارهایی که کارایی عملیاتی
بیشتری دارند از سرعت و تسهیل مبادلات بیشتری برخوردار می باشند و هزینه انجام
معاملات در پایین ترین سطح می باشد. این نوع کارایی منجر به افزایش سرعت نقد
شوندگی دارایی ها خواهد شد.
اشکال مختلف بازار کارا:
در بازار
کارای کامل، قیمت های اوراق بهادار شدیداً متأثر از اطلاعات موجود در بازار می
باشد و سرمایه گذاران نمی توانند به خاطر داشتن اطلاعات سود غیرعادی بدست آورند،
در این بازار قیمت اوراق بهادار معادل ارزش ذاتی آن است. اگر برخی اطلاعات به طور
کامل در قیمت سهام منعکس نشود در آن صورت بازار از کارایی کامل برخودار نیست. طبق
مطالعات انجام گرفته سه نوع بازار کارا وجود دارد:
1) شکل ضعیف بازار کارا: برخی از اطلاعات موجود
مربوط به دوره های قبل بوده و تأثیر آنها در قیمت اوراق بهادار منعکس شده.
2) شکل نیمه قوی بازار کارا: در این بازار تمام
اطلاعات شناخته شده و در دسترس به سرعت بر قیمت ها تأثیر گذاشته است. این بازار
دربرگیرنده شکل ضعیف بازار کارا نیز هست.
3) شکل قوی بازار کارا: در این بازار قیمت سهام
کاملاً تحت تأثیر اطالعات اعم از اطلاعان عمومی و غیرعمومی است. در این بازار هیچ
گروهی از سرمایه گذاران نمی توانند بیش از نرخ بازده عادی در یک برهه از زمان
منتفع شوند. این بازار در برگیرنده شکل ضعیف و نیمه قوی نیز هست.
در بازارهای کارا هر قدر شدت کارایی بیشتر شود،
قیمت بازار اوراق بهادار به قیمت ذاتی (قیمت واقعی) آنها نزدیک تر خواهد شد.
:: موضوعات مرتبط:
جزوات و خلاصه دروس تئوری های مدیریت
:: برچسبها:
مدیریت مالی,
هدف مدیریت مالی,
هدف سودآوری,
وظایف مدیریت مالی