آناتومی قدرت »» جان کنت گالبرایت
** آناتومی قدرت
قدرت: امکان تحمیل اراده یک فرد بر رفتار دیگران.
پرداختن به موضوع قدرت نوعی تتبع است که هدفش نه بسط معلومات که حذف مجهولات است.
قدرت به معنای دنیوی¬اش، منجر به حاکمیت سه چیز می¬شود (قدرت کیفر دهنده، قدرت پاداش دهنده و قدرت شرطی)
قدرت کیفر دهنده با ایراد یا تهدید به عواقب وخیم و قدرت پاداش دهنده با دادن پاداش مثبت، موفق به جلب تسلیم می¬شود.
وجه مشترک قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده این است که تسلیم شونده به تسلیم خود واقف است.
قدرت شرطی بر خلاف این دو با تغییر اعتقاد فرد اعمال می¬شود.
سه منبع قدرت عبارتند از: شخصیت، مالکیت و سازمان.
مقاصد قدرت طلبی اغلب با دروغ¬پردازی¬های زیرکانه و به شکلی وسیع و سنجیده لاپوشانی می¬شود.
هدف از قدرت طلبی نفس اِعمال قدرت است و بس. ولی شرافت آدمی ایجاب می¬کند که آن را به این شکل مجاز نداند.
صحبت از قدرت به ندرت بی¬طرفانه است. قدرت موضوعی است که با ذهنیتی شکاک باید به آن پرداخت نه با ذهنیتی که شر و پلیدش بداند. قدرت دو کفه دارد؛ هم یک ضرورت اجتماعی و هم یک خطر اجتماعی.
** قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده
بارزترین مشخصه قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده، عینیت داشتن (مرئی بودن) آنهاست.
قدرت کیفر دهنده با تهدید به توبیخ یا عین توبیخ فرد را تسلیم می¬کند و قدرت پاداش دهنده با وعده پاداش یا عین پاداش.
فرق قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده همان فرق بین مجازات و پاداش است. اختلاف این دو قدرت بیشتر بر اثر توسعه اقتصادی است تا روشنگری جامعه.
اعمال قدرت هم به صورت کیفر دهنده و هم به صورت پاداش دهنده بسته به اینکه جلب تسلیم و اطاعت چقدر فوری و فوتی است، یا بسته به اهمیت و حدود یا دشوار بودن آن، قوت و ضعف می¬گیرد.
اصل مشترک قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده رابطه خاصی است که بین وعده پاداش یا تهدید به مجازات و اطاعت حاصل از آن وجود دارد.
** قدرت شرطی کننده
اگر قدرت کیفر دهنده و قدرت پاداش دهنده مرئی و عینی¬اند، قدرت شرطی به عکس ذهنی است؛ نه عامل قدرت همیشه لازم است از اعمال آن آگاه باشد و نه تابع قدرت. مانند شرطی کردن صریح و شرطی کردن ضمنی.
قدرت شرطی حاصل جریانی است که از تشویق عینی و مرئی شروع شده و تا معتقد ساختن فرد به صحت ذاتی یک چیز در بافت اجتماعی خود ادامه می¬یابد.
یکی از صریح¬ترین صور قدرت شرطی در جوامع صنعتی امروز با تبلیغات اعمال می¬شود.
** منابع قدرت (شخصیت)
ملازمت اصلی و قدیمی شخصیت با قدرت کیفر دهنده است (تمکین طبیعی نسبت به قوی هیکل).
ارتباط بین شخصیت و قدرت کیفر دهنده تأثیر خود را بر نحوه نگرش و رفتار فرد همچنان خواهد داشت. مهمترین همبستگی شخصیت ارتباط آن با قدرت شرطی است.
تأثیر نمایشی (تشریفات سیاسی، اجتماع حضار و کف زدن¬هایشان) یکی از اسباب بدفهمی شخصیت به عنوان منبع قدرت است.
شخصیت با خریدن اطاعت هم قوای کمکی می گیرد و مرد سیاست از این مهم غافل نیست.
** منابع قدرت (مالکیت)
عبارتست از خریدن انقیاد بی¬واسطه یک تن نسبت به دیگری (با استفاده از قدرت پاداش دهنده).
مالکیت همیشه وسیله جلب اعتقاد شرطی بوده است. امروزه ثروت فی نفسه موجب تصرف خودبه¬خود قدرت شرطی نمی¬شود.
** منابع قدرت (سازمان)
مالکیت و شخصیت فقط به پشتگرمی سازمان مؤثر واقع می¬شوند.
سه ویژگی سازمان به عنوان منبع قدرت: 1) توازن دو کفه¬ای آن (ثبات و اعتبار بیرونی منوط به قوت و استحکام درونی)؛ 2) استفاده مؤثر از هر سه ابزار اعمال قدرت؛ 3) همبستگی بین قدرت سازمان و تعدد و تنوع هدف¬هایی که می¬خواهد.
** دیالکتیک قدرت
نخستین واکنش منطقی در مقابل قدرت همین است که شخص درصدد محدود کردن یا مانع شدن اعمال قدرت برآید.
اعمال قدرت متقابل بر دو نوع مستقیم (مستلزم شخصیت، مالکیت و سازمان و دسترسی به ابزارهای قدرت) و غیرمستقیم (قدرت متقابل با تشبّث به قدرت اعمال).
دیالکتیک اصلی قدرت یعنی اعمال آن به صورت متقابل و عموماً متوازن.
شدت دیالکتیک، اهمیت سازمان به¬عنوان منبع قدرت را نشان می¬دهد.
** قدرت سرمایه داری پیشرفته
انقلاب صنعتی و جابه¬جایی مهم منابع قدرت از سرمایه جاری تاجران به سرمایه صنایع سنگین اربابان صنایع، در سازمان نیز پیشرفت بارزی به دنبال داشت. راقم اصلی این شرطی کردن اجتماعی، آدام اسمیت بود. بخش اعظم نیروی تأثیر شرطی کردن اجتماعی اسمیت را باید از این بابت دانست که هیچ حاضر نبود به طور کامل تسلیم کسانی بشود که خود او حامی و منادی قدرتشان بود.
** حرکت متقابل
کاربرد قدرت شرطی مارکس حرکت مقابله با اقتصاددانان کلاسیک بود که منبع قدرت سرمایه¬داری صنعتی بودند.
** عصر سازمان
انتقال مستمر قدرت از مالکان به مدیران (از مالکیت به سازمان) به صورت فراگیر، ویژگی اصلی توسعه صنعتی شده است.
انتقال منبع قدرت از شخصیت و مالکیت به سازمان موجب کاهش شدید تأثیر نسبی قدرت پاداش دهنده و افزایش شدید اعمال قدرت شرطی شد.
** قدرت نظامی
قدرت نظامی نه تنها همه منابع مهم قدرت را در خود دارد، بلکه تمام ابزارهای تحمیل قدرت را هم با جامعیت فوق العاده و اثربخش، در اختیار دارد. در تشکیلات نوین نظامی، شخصیت کمتر واجد اهمیت است. علاوه بر منابع وسیع و ذخائر گسترده ای که قدرت نظامی مورد استفاده قرار می دهد و سازمان بسیار استوار و با انضباطی که در اختیار دارد، از قدرت تنبیهی هم به حد کفایت استفاده می کند. و با اعمال قدرت تشویقی و شرطی به تحصیل اطاعت و تسلیم جامعی دست می یابد.
** قدرت دین و مطبوعات
در عصر جدید منابع و ابزارهای قدرت دینی، در دنیای مسیحیت به شدت به کاستی گراییده است. مالکیت کلیسا هم به عنوان منبع قدرت تا حد زیادی کاهش داشته است.
قدرت مطبوعات و رادیو و تلویزیون نیز مثل قدرت دیانت از سازمان مایه می¬گیرد، مهمترین ابزار اعمال این قدرت هم نظیر دیانت همان ایجاد باور شرطی کردن اجتماعی است.
** نتیجه
منظور این کتاب آن است که خواننده از طبیعت و ساختار قدرت، منابع قدرت، ابزارهای اعمال قدرت، روابط و بستگی¬های متنوعی که در منابع و ابزار قدرت وجود دارد، دگرگونی¬هایی که در طول زمان بر آنها عارض شده و شکل نوین و تأثیر آنها آگاهی کامل و دقیقی حاصل کرده باشد.
در این کتاب سعی بر آن است تا به منابع قدرت پی برده و به این سؤالات پاسخ دهد: چه عاملی است که فرمانروا را از فرمانبر جدا می کند؟ به چه مجوزی بعضی، در امور جزیی و کلی، حق حکمروایی دارند؟ چه امری موجب می شود که دیگران به خواسته¬های آنان گردن نهند؟
قدرت تنبیهی با فشار و تهدید به اجرای اعمالی که نتایج سخت و دردناک به بار خواهد آورد، به تحصیل اطاعت و تسلیم افراد توفیق می¬یابد. قدرت تشویقی بر خلاف آن با پیشنهاد پاداش و رفتار مثبت، با اعطای چیزی ارزشمند به آنکه سر فرد آورده است به مقصود خود می¬رسد. قدرت شرطی بر عکس از طریق تغییر عقیده اعمال می¬گردد. ترغیب و تبلیغ، آموزش و پرورش و یا دیگر اقدامات مناسب اجتماعی که طبیعی، پاکیزه و به حق جلوه می¬دهند، موجبات تسلیم و رضای افراد را به اراده شخص یا اشخاص دیگر فراهم می¬آورند.
قدرت تنبیهی فرد را به نوعی مجازات جسمانی یا روحی تهدید می¬کند که آنقدر رنج¬آور و دردناک است که فرد برای در امان ماندن از دست آن، از تعقیب خواست و اراده خویش صرفنظر می¬کند. در قدرت تشویقی پاداش یا پرداختی به شخص پیشنهاد می¬شود که از هر جهت سودبخش و خوشایند است. در نتیجه فرد ترجیح می¬دهد از میل و خواست خود چشم بپوشد تا به پاداشی که وعده داده شده برسد. در حالی که قدرت تنبیهی و تشویقی عینی و قابل رؤیت است، قدرت شرطی بر عکس ذهنی و نامرئی است. در اثر قدرت شرطی فرد به کاری که انجام می¬دهد، واقعاً معتقد است.
سرمایه¬داری تجاری منبع اولیه قدرت خود را از مالکیت داشت اما این منبع قدرت دیگر زمین نبود بلکه به صورت سرمایه به ویژه به صورت کالا برای فروش و زر و سیم برای تهیه آن درآمده بود. در همان حال اهمیت شخصیت رو به کاهش می¬رفت، و قدرت تشویقی به شدت فزونی می¬گرفت. در اثر سرمایه¬داری صنعتی دگرگونی¬هایی در منابع قدرت رخ داد که ابزارهای قدرت را هم فراگرفت. سازمان به عنوان منبع قدرت در سرمایه¬داری صنعتی سر برافراشت و سرانجام جای مالکیت را که به عنوان منبع قدرت مسلط در آمده بود گرفت.
در مهمترین تغییر و تحولی که اخیراً در انگیزه¬های قدرت روی داده است یعنی پیدایش سازمان به عنوان منبع قدرت و رقابت آن در تضعیف نسبی نقش های شخصیت و مالکیت.
:: موضوعات مرتبط:
مقالات فارسی
:: برچسبها:
آناتومی قدرت,
جان کنت گالبرایت,
قدرت پاداش و کیفر,
منابع قدرت