بررسی ارتباطات بین مطالعات اجرا و کارهای دیگر قبل و بعد از دهه 1970، بدون استفاده از عبارت «اجرا»
ریشه¬های تاریخی اجرا:
در تعریف اصلی اجرا، چیزی وجود ندارد که آن را آنطور که در ادبیات مدرن اتفاق می افتد، به ایده خط مشی عمومی ربط دهد. این حقیقت حاکی از آن است که مطالعه یا تجزیه و تحلیل اجرا را می بایست بعنوان بخشی از مطالعه رفتار سازمانی یا مدیریت دانست. توجه به دو عامل اقتدار و نظام حاکم. سه مشخصه قانونی کردن ایدئولوژی¬هایی درون نظام¬های حاکم طی دوره ای بین حدود قرن پانزده و بیستم، شامل اظهاراتی درباره ایده دولت ملی، ایده حکومت قانون و توسعه دموکراسی بودند.
حکومت قانون
چهار جنبه حکومت قانون از نظر وید (1982): (1) هر چیزی باید بر طبق قانون انجام شود؛ (2) دولت می بایست درون چارچوبی از قوانین و مقررات به رسمیت شناخته شده شود؛ (3) اختلافات در مورد قانون باید توسط قوه قضاییه¬ای که مستقل از دولت است حل و فصل شود؛ (4) قانون باید بین دولت و شهروندان منصفانه باشد (مشخصات خاص کشورهای آنگلوساکسون).
اهمیت حکومت قانون بعنوان پایه¬ای برای قانونی کردن حکومت، در سومین نوع اقتدار وبر بررسی شده است (منطقی قانونی).
امروزه معمول¬ترین پایه و اساس مشروعیت و قانونی بودن، باور به قانونی بودن است، میل به همنوا شدن و پیروی کردن از قوانینی که رسماً درست هستند و بواسطه روال و نظامنامه پذیرفته شده گذاشته شده¬اند (کارامدی اقتدار قانونی و انسجام قوانین انتزاعی).
دو برداشت کلی رویکرد وبر به مفهوم «نظم منطقی قانونی»: (1) فرمانبرداری یا اطاعت، برای بخشی قابل شناسایی از قوانین می¬باشد (2) تأکید بر اهمیت مشروعیت روش¬هایی بود که قوانین ایجاد می شوند.
دورکین (1977) بین آزادی عمل قوی، جایی که تصمیم گیرندگان، استانداردها را ایجاد می¬کنند و آزادی عمل ضعیف، جایی که استانداردهای وضع شده توسط یک مرجع برتر باید تفسیر شده و توضیح داده شود، فرق می گذارد.
گالیگان (1986) تصمیم گیرندگان مجبورند استانداردها را برای تفسیر اطلاعات (واقعیت¬ها) بکار ببندند.
کاگان (1978) بین سبک¬های کاربرد قانون، فرق می¬گذارد (عدالت تنظیمی)
نگت (1986) سه سبک کاربرد قانون: سبک بروکراتیک، سبک سیاسی و سبک واقع گرایانه (پراگماتیک)
«بروکراسی سطح خیابان» مضمون پژوهشی که برای مطالعه اجرا مهم می باشد، تمایل دارد تا نوع خاص تمرکز مطالعاتی خود را روی حرفه و (شبه حرفه) داشته باشد.
بروکرات¬های سطح خیابان، خود را به عنوان تصمیم سازها و تصمیم گیرندگان می¬دانند، یعنی کسانیکه تصمیمات¬شان بیشتر بر مبنای انتخاب¬های هنجاری است نه کارمندان و صاحب منصبانی که پاسخگوی قوانین، رویه¬ها یا خط¬مشی¬ها هستند.
بروکرات های سطح خیابان، به عنوان دسته ای از کارمندان دولتی مشترکات زیادی دارند. با این وجود، توجه قابل ملاحظه ای به ادبیات جامعه شناسی مبذول شده و به ارتباط تخصص. ضمن اینکه درکی عمومی و کلی وجود دارد که در آن هر «عامل یا نماینده» ای که دارای یک وظیفه محوله باشد که آن را با شرایطی اجرا کند که مافوق وی نمی تواند آن را بطور کامل به انجام رسانده یا کنترل کند، «متخصص» است. بیشتر این گفتمان مربوط می شود به کارمندانی بشدت متخصص و خبره که غالباً آنها را با عنوان «حرفه ای ها» توصیف می کنند.
دیدگاه بشدت رایجی درباره این موضوع هست که در کلمات قصار جورج برنارد شاو (1911) گنجانده شده است: «تمام حرفه ها توطئه هایی هستند علیه مردم عامه». در یک سیستم بازار صرف، که «توطئه» مشکلی است که عامه مردم باید به تنهایی با آن مواجه شود، اما حکومت ها بندرت آماده اند تا آنها را در این رابطه به حال خودشان رها کنند.
ایده دموکراسی و الزاماتش
ساده¬ترین ایده¬های دموکراسی شامل مشارکت مستقیم شهروندان در اداره انجمن¬ها یا سازمانهایشان می¬شود. چیزی که بطور ضمنی در ایده دموکراسی مستقیم وجود دارد، نبودن جدایی بین شکل¬گیری خط مشی و اجرا می باشد.
سه روش دموکراتیزه کردن بروکراسی از نظر پیج (1985): (1) دیدگاه بروکراسی پارلمانی (وابسته به نمایندگان مردم) (2) رویکرد پلورالیستی (کثرت گرایی) (3) دیدگاه نهادگرایی.
ویلسون متوجه نیاز به اصلاحات در اداره آمریکایی شد، وی متعلق به مکتب فکری نظریه پردازان و فعالان سیاسی بود که دخالت سیاسی در جزئیات اداره را سرمنشأ ناکارآمدی و فساد می دانست. ویلسون نمونه اولیه ای است از گروه مهمی از نویسندگان سیاست آمریکا که درگیر مطالبه عقلانیت گرایی بیشتر در دولت بودند. ایده وی که می¬بایست جداسازی شفافی بین سیاست و مدیریت وجود داشته باشد در بیشتر کارهای جدید و معاصر منعکس شده، که این کارها درباره نظارت و بازرسی اهداف تصمیم گیرندگان سطح بالا- رئیس جمهور، کنگره، قوه مجریه، دولت فدرال و غیره- در فرایند اجرا می باشند.
عقلانیت گرایی وودرو ویلسون، با انتقادهای بسیار زیادی مواجه شد. دیدگاه جایگزین برای دوشاخگی سیاسی/اداری وی، این است که این جدایی و افتراقی است که ارتباط اندکی با واقعیت رفتارهای سیاسی و اداری دارد. زمانی که این دیدگاه با ارجاع خاص به ایالات متحده پیشرفت کند، دو رویکرد به تعیین اصلی ساختار سیاسی و نهادی آن جامعه به کار گرفته می شود. یکی از اینها اصرار مدیسونی بر تقسیم قدرت خوانده می شود.
بنیان گذاران آمریکا، با ترس از پتانسیل سرکوبگری قدرت متمرکز، یک سیستم سیاسی را طراحی و تدبیر کردند برای جلوگیری از تاخت و تاز جناح ها بر سراقلیت ها، که این تاخت و تازها اقدام جمعی را تقریباً نزدیک به غیرممکن می سازد. جداسازی قدرت، ساختار فدرالیستی دولت و حوزه های انتخاباتی متفاوت مقامات منتخب، در خدمت نهادینه کردن سیستمی از بررسی ها و موازنه هایی است که برای جلوگیری و محافظت در برابر سوء استفاده های قدرت، طراحی شده است. هرچند این سیستم تا حدودی در جلوگیری از تهدیدات جدی نسبت به حکومت دموکراتیک، موفق بوده اما همچنین سرمنشأ و منبع ناتوانی سازمانی هم بوده است.
طرز اداره دولتی و مدیریت دولتی
وودرو ویلسون به عنوان یکی از بنیان گذاران مطالعه اداره دولتی، بعنوان شاخه ای که در آن مطالعات اجرا صریحاً جای دارند، مطرح است.
به گفته پیترز و پیر (2003) فعالیت اصلی اداره دولتی، اجرای قوانین است.
این دیدگاه شامل معرفی فنون مدیریتی جدید در بخش دولتی بوده و ادعا می کند که مدیریت اساساً یکی است چه این سازمان عمومی باشد چه خصوصی (بنابراین مستلزم آن است که یک مدرسه کسب و کار، مسئولیت آموزش مقامات دولتی را برعهده بگیرد). اگر گسترده تر پیش برویم بازهم تمام مباحث مربوط به تفویض وظایف بخش عمومی را به بخش خصوصی داریم. در آنصورت در این معنا، جابجایی در مجموعه اصطلاحات و واژگان را می توان بعنوان تغییراتی در زبان دانست که بواسطه محرک های سیاسی و ایدئولوژیکی بوجود آمده است.
ریشه¬های ایدئولوژیک مدیریت عمومی بعنوان یک رشته و دستورکار تجویزی است یعنی «دستورکار اصلاح بروکراتیک»
رویکرد رفتاری جدیدتر به مدیریت عمومی تمایل دارد تا بیشتر عمل گرا و تجویزی باشد. کم و بیش درباره مدیریت عمومی است تا مفاهیم سنتی. بطور موجز و مختصر، دیدگاه قدیمی تر این است که مدیریت عمومی فعالیت و شیوه مسئول آزادی عمل اداری است. این مفهوم جدید به آن چیزی که روسکو مارتین آن را «چشم انداز هنر» می نامد اضافه می شود، یعنی موضوعی برای تصمیمات، اقدامات و برآمدها، و برای مهارت سیاسی مورد نیاز برای اجرای مؤثر در نقش های مدیریتی ویژه. مفهوم جدیدتر با تأکید بر نقش سیاسی راهبردی مدیران عمومی درون تنظیمات سیاسی و اداری معلوم، بیشتر با موضوعات بیواسطه، واقع گرایانه مدیران در سطوح اجرایی سازمانهای دولتی، در ارتباط است.
لین: مفهوم مدیریت عمومی به عنوان شیوه مسئول آزادی عمل.
نظریه سازمانی
تمایز بین سازمان¬ها و نهادها از نظر سلتزنیک (1957): واژه «سازمان» یک سادگی و بی آرایشی خاصی دارد، یک سیستم عاری از زواید بدون مهمل از فعالیت¬های هماهنگ شده هدفمند. به یک وسیله کاربردپذیر اشاره دارد، یک ابزار مهندسی شده برای انجام یک کار (یک شغل). «نهاد» بیشتر یک محصول طبیعی از نیازها و فشارهای اجتماعی است، یک ارگانیسم سازوارپذیر پاسخگو.
طبق نظر اسکات سه پایه (تنظیمی، هنجاری و شناختی) نهادها، نقشی کلیدی در توسعه نظریه سازمانی به روش سیستماتیک دارند.
دیدگاه مارچ و اولسون (1984) راجع به اهمیت رویکرد نهادی: دموکراسی سیاسی نه تنها به شرایط اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد بلکه همچنین به طراحی نهادهای سیاسی هم وابسته است.
استقرار قواعد بازی، شخص را قادر می¬سازند تا روش¬هایی را که کشمکش¬ها و ستیزه¬های خط مشی تا آخر بازی می¬مانند را پیش بینی کند. تمایز بین قواعد بازی در مشخصه¬بندی¬های کایزر و اوستروم (1982) از سه «دنیای اقدام» متمایز اما مرتبط شامل سطح عملیاتی (دنیای اقدام مستقیم)؛ سطح انتخاب جمعی (دنیای تصمیم گیری اقتداری) و سطح ساختاری (طراحی سازوکارهای انتخاب جمعی) می¬باشد.
کوهن، مارچ و اولسن (1972) مدل سطل زباله را برای نشان دادن نسخه نهایی از رویکرد نهادی ارائه داده¬اند.
پست مدرنیست
پست مدرن به پدیده معاصر، مثل استفاده گسترده از ارتباطات الکترونیک در یک دهکده جهانی، ظهور توده-های مرکب چندملیتی در صنعت رسانه¬های جمعی، یا تولد معروف به بورژوازی بوهمی بعنوان یک نخبه فرهنگی جدید اشاره دارد.
پست مدرنیست به یک روش معین، مخصوصاً هنری، از رویکرد به واقعیت اشاره دارد.
انواع توجهات پژوهشی به پست مدرنیته: تسورموند (اینفوکراسی)؛ پروپر و استینبیک (مشارکت شهروندان در فرایندهای خط مشی؛ استایورز (بروکرات شنوا)؛ بویر و رودز (رویکرد روایت گونه)
در اصل در اینجا دو بعد به هم مرتبطند: یکی جهت گیری علمی و یکی هنجاری، یا سیاسی. شخص می تواند به پدیده پست مدرن توجه کند ضمن اینکه موضع شناخت شناسی مثبت نگرانه تری نسبت به هرآنچه متغیر است دارد، یا فردی هرمنوتیک/ تفسیرگراتر باشد نسبت به متغیرهای احتمالی. این موضع علمی مستقل از پاسخ به این سوال است که آیا شخص بطور فعالانه شکل های دموکراسی مشارکتی مستقیم، را منتشر کرده و اشاعه می دهد یا خیر.
مؤلفینی مثل تسورموند، پروپر و استینبیک، فن توئیست، یانوف و استایورز در توجه به شرایط پست مدرن، مشترک هستند، تفاوت آنها در ماهیت توجه بخصوصشان می باشد. در توجه به پدیده معاصر در اداره کردن دولتی، سهم های ستون سمت چپ را می توان «پست مدرن» نامید. تا جایی که سهم های تفسیرگرایانه ای که به ستون راست ارجاع دارند مستلزم تغییری در روش رویکرد و مطالعه اداره کردن دولتی باشند، آنها را می توان «پست مدرنیست» نامید. این تغییر مخصوصاً راجع به دیدگاهی است که در آن آزمایش و بررسی سیستماتیک ایده ها بی ربط است. تفکیک صورت گرفته مهم است، زیرا تفسیرگرایی و پست مدرنیسم را نمی توان همانند دانست. پژوهشگران پست مدرنیست، با هدف «داستان گویی» بطور کلی تفسیرگرا هستند. برعکس، تمام پژوهشگران تفسیرگرا، پست مدرنیست نیستند. متفاوت از دومی، پرشورترین تفسیرگرایان به هنجارهای استاندارد علوم اجتماعی وفادار باقی می مانند، مخصوصاً تا آنجایی که به روش شناسی مربوط می شود.
نتیجه گیری
بحث ابتدای این فصل حاکی از آن است که دغدغه ها و موضوعاتی وجود داشته اند برای تضمین موفقیت اجرا حتی از زمانی که مردم جویای همکاری دیگران برای به عهده گرفتن وظایف پیچیده بودند. برای تصدیق این است که به سادگی می گویند تجزیه و تحلیل اجرا، تجزیه و تحلیل سازمان انسانی تحت نام دیگری است. اتخاذ این دیدگاه، شایستگی ها و محسناتی دارد، اینکه به دنبال ایجاد یک فعالیت فکری جداگانه در کنار جامعه شناسی سازمانی نیست. مسلماً این نیاز به شناخت روشهای زیادی که اجرا مطالعه می شود بدون اینکه از این واژه استفاده شود، به ما یادآوری می کند. این باعث می شود این فصل به دو جهت متفاوت کشیده شود. یکی از اینها شامل بررسی و آزمایش دو مضمونی است که زمینه های بسیار مهمی برای مطالعه اجرای خط مشی عمومی فراهم می کنند: که مربوط است به فعالیتهای دولت که می بایست در توافق و همنوایی با حکومت قانون و ایده های راجع به کنترل دموکراتیک روی آن فعالیتها باشد. جهت گیری دیگر تأکید بر نحوه کنکاش و بررسی جنبه های سازماندهی یا سازمان انسانی است مخصوصاً در ادبیات مربوط به نهادها که منجر به کارهایی شده که بر فرایندهای اجرای انجام شده توسط پژوهشگران پرتو افکنده، که بسیاری از آنها جامعه شناسانی بوده اند که به آن علاقه ای نداشته و در واقع گاهی اوقات از ادبیات اجرا بی خبر و غیرمطلع بوده اند.
:: موضوعات مرتبط:
مقالات فارسی
:: برچسبها:
خط مشی گذاری,
سیاست گذاری,
اجر,
حکومت قانون